Dec 29, 2007

بي نظير بوتو

يه بار هم كه من موضوع واسه نوشتن داشتم كامپيوتر خونه خراب بود و تعطيل هم بود و سر كار نمي رفتم! از پنج شنبه شب تا حالا همه اش تو فكر بي نظير بوتو هستم. نه اين كه خودش رو دوست داشته باشم اما اين طور كشتن يك نفر اون هم به خاطر قدرت خيلي حال بهم زن ست. از زمان ترور جان اف كندي تا حالا چنين ترورهايي فقط در منطقه گل و بلبل ما رخ ميده. جدا كه چه همسايه هاي بدتر از خودمون با فرهنگي داريم. پاكستان- افغانستان و عراق يكي از يكي گل تر و همه شون مثل ما طرفدار عمليات انتحاري. اه كه چقدر از اين جور آدما (كساني كه عمليات انتحاري رو انجام ميدن)‌ بدم مياد. همه اش دارم فكر ميكنم كدوم يك از سه فرزند بوتو بيست- سي سال ديگه به سرنوشت مادر و پدربزرگ و دائي هاش دچار ميشه؟ اين منطقه به نظر من حالا حالاها معني دموكراسي رو نخواهد فهميد. ميدونم كه روزانه هزاران نفر مي ميرن و مرگ بي نظير بوتو نبايد خيلي برام مهم باشه اما هست! خوب چه كنم؟ از همه چيز گذشته يك صفت بي نظير بوتو رو خيلي تحسين ميكردم اونم شجاعت اين زن بود. تو كشورهايي كه زن بزرگترين هنرش درس خوندنه اين جور زندگي كردن و آگاهي از مرگ زودرس (دو ماه پيش هم از يك ترور ديگه جون سالم به در برد) داشتن خيلي هنر و قدرت ميخواهد.
مي خواستم اين دفعه به خاطر مادموزل ايكس عزيز از دلايل شوهر نكردنم بنويسم كه موند واسه دفعه بعد.

0 comments: