و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد، در ابتدای درک هستی آلوده زمین
و یاس ساده و غمناک آسمان و ناتوانی این دستهای سیمانی
. . .
من سردم است
من سردم است و انگار هیچ وقت گرم نخواهم شد
. . .
من سردم است و از گوشواره های صدف بیزارم
من سردم است و میدانم که از تمامی اوهام یک شقایق وحشی
جز چند قطره خون چیزی بجا نخواهد ماند
3 comments:
دوباره هوا یه ریزه خنک شد و چس ناله های تو هم شروع
معلومه من الان در افسردگي زمستاني به سر مي برم تا 15 ارديبهشت
بابا جان تازه پاییزه ها - اما خداییش من هم سردم میشه تازه گیها - فکر کنم دلیل اصلیش سن و ساله
Post a Comment