Mar 5, 2007

حريم خصوصي

مدتهاست شرايطي دارم كه باعث ميشن بين اطرافيانم جز آدم هاي آزاد محسوب بشم – مجرد بودم و هستم و در نتيجه مسئوليتي ندارم و سالهاست تنها زندگي مي كنم و مي تونم هر وقت كه مي خواهم با هر كسي كه دوست دارم هر جا دلم بخواهد برم و ... – اما دخالت در امور سايرين جز لاينفك فرهنگ ايروني – خصوصا در رابطه با زنان و دختران - است. از خانواده كه در بهترين شرايط ازت ميپرسن: چرا اينقدر كتاب ميخوني!؟ تنهايي تو خونه حوصله ات سر نميره؟ خونه كي مهمون هستي!؟ انگار نه انگار من 37 سالمه و بيشتر از هشت ساله كه تنها زندگي مي كنم- بگير تا در و همسايه و محل كار كه مي خوان بدونن: خانواده شهرستان هستن كه شما تنها زندگي ميكنين؟ چرا ازدواج نميكنين؟ چرا شب ها دير ميائيد خونه؟ شما كه تو خونه كاري ندارين چرا اضافه كار نميمونين؟
همه و همه باعث ميشن كه بخواهم دور و دورتر بشم تا از شر اين توضيح دادن ها – در مورد خانواده – و رو كم كردن ها – در ساير موارد – راحت بشم. از شر امر و نهي كردن هاي وابسته هاي درجه يك كه ميگن 37 سال چيه؟ هشتاد سالت هم بشه براي من بچه اي! و آدم حسابت نميكنن و باور ندارن كه براي زندگي خودت - حداقل - حق تصميم گيري داري
---
با توجه به اينكه فقط نه ساله بودم كه انقلاب شد حريم شخصي و آزاديهاي فردي دو كلمه اي هستند كه هرگز حسشون نكردم و شايد دقيقا به دليل اينكه هميشه از اوليه ترين موارد حقوق بشر دور بوديم نياز به اينكه اين اصول در زندگيم وجود داشته باشه برام بسيار پررنگه. شايد باشن كساني كه معتقدند دولتهاي ديگر هم حقوق بشر رو رعايت نميكنن اما همه قطعا موافق هستند كه حداقل عدم دخالت در زندگي خصوصي افراد جزء اصوليه كه در خارج از ايران رعايت ميشه. نمونه اش فيلم خصوصي زهره شوكت. من به شخصه معتقدم كه هركاري اون دو نفر كردن به خودشون مربوطه و گرچه فيلم گرفتن از چنين روابطي به نظرم مسخره است اما خوب گرفتنش يا حتي پخش كردنش در تمام دنيا رايجه اما فرق در نوع برخوردهاست. وقتي عكس هاي برهنه يا فيلمهاي خصوصي افراد در خارج از ايران پخش ميشه نه تنها اين افراد ممنوع الچهره و به دليل تخريب وحشتناك رواني مجبور به خودكشي نميشن بلكه غرامت هم ميگيرن. مثلا كاترينا زتا جونز موفق ميشه از مجله اي كه عكس عروسي شو- نه فيلم خصوصي شو- چاپ كرده سه ميليون دلار غرامت بگيره. در ايران اگه به خاطر مسائل خصوصي ات محكوم بشي براي هميشه زندگيت رو باختي چون مردمي كه مثلا فيلم زهره شوكت رو ديدن با قضاوتها و محكوم كردنهاشون به اندازه پخش كننده سي دي و فيلمبردار مقصرن و تازه معتقدن كه: كسي كه چنين سوتي اي بده حقشه كه آبروش بره! بگذريم كه در جامعه مردسالار هميشه زن مشكلش بيشتره و براي من فمينيست اينم يه معضله روي مشكلات ديگه
---
بسياري از ايروني ها چنان به مسائل خصوصي بقيه كه ربطي بهشون نداره علاقمندن كه عملا مخل آسايش و آرامش هم ميشن. حالا فكر كنين اين موضوع واسه مني كه آسايش و تنهاييم برام مهمه چقدر ارزش پيدا ميكنه؟ يادمه كه پارسال دختري چون شبيه به يكي از شركت كنندگان در مهماني فوتباليست ها بوده به دست پدرش كشته ميشه. راستش من از اين جامعه ميترسم! يعني به خاطر شركت در يك مهموني بايد مرد!؟ ارزش زندگي يك آدم تو اين جامعه چقدره؟
---
در كتاب بار هستي- نوشته ميلان كوندرا- پرسوناژي به نام سابينا- كه ساكن اروپاي شرقي ست- وجود داره. اين زن به حدي از نظام كمونيستي كشورش بيزاره كه در تمام عمرش- حتي پس از فروپاشي اون نظام- فقط به فرار بيشتر و بيشتر به سمت غرب- كه از سوئيس شروع و به كاليفرنيا ختم ميشه- ميپردازه و براش شرق نماينده تمام سختي هاي عالمه. اين كتاب رو هميشه دوست داشتم و سابينا رو هم بيشتر از بقيه درك ميكردم- نميدونم چرا زنهاي كتابهاي كوندرا غير از اين يكي يه جورايي لج آدمو در ميارن! يا زيادي عاشق پيشه هستن يا زيادي خودخواه- اما الان كه امكان رفتن براي من هم مهيا شده از ته دل دركش ميكنم
---
چقدر اعتراض بهم شد! دوستان عزيز من دارم تموم مسائلي كه در ايران باعث ناراحتيم هستن رو مينويسم تا يادم نره. جواب كلي رو هم تو همون بخش كامنت ها دادم. نميخوام بعدها بگم: دلم براي فضولي هاي همسايه بغليم تنگ شده! حالا اين مسائل اجتماعي باشن- سياسي باشن- خانوادگي باشن يا هر چيز ديگه اي
-----
لطفاْ پتیشن را امضا کنید
http://meydaan.org/petition.aspx?cid=52&pid=11
---

7 comments:

Anonymous said...

چرا براي رفتنت بهانه ميتراشي - خوب اقامتت درست شده و ميخواي بري - كمي اين بهانه ها بنظرم غير لازم مياد. اگر هم در آينده پشيمان بشي با اين روحيه بازهم براي خودت بهانه ميتراشي - ميروي چون ميخواهي چيز جديدي را تجربه كني - فرار نميكني چون اصولا جائي در دنيا براي فرار از ذهنيات خود آدم پيدا نميشود - ضمنا براي اصلاح فرهنگ سر تو كار همديگر كردن همه بايد از خودشون شروع كنن مثلا برنامهاي ابگوشتي تلويزيون هاي انور مثل اين سايدر چه ميكند - قرار نيست از الان همه چيز را زير سوال ببري

Anonymous said...

سلام خانوم ... چه پکیدی مادر؟
بگذار همه فضولی کنند وقتی از ذهنت پاکشون کنی راحت میشی .. زود هم میری اون ور آب و خیالت راحت راحت میشه ... (البته از این فضولی ها) متاسفانه ما فرهنگ به تو چه نداریم .. اگر داشتیم خیلی خوب بود ... با سابینا هم همزاد پنداری کردی ... منم یادمه یک بار خیلی با شخصیت یک کتابی همزاد پنداری کردم طوری که دیگه داشتم قاط میزدم ... البته خیلی نینی بودم اون موقع ها...
بگذریم...
بهتره همه مون از خودمون این فرهنگ را شروع کنیم.

Anonymous said...

نفهمیدم اینها که گفتی چه ربطی به ایران داره ؟

به مسائلی اشاره کردی که در ذات بشر وجود داره و در تمام جوامع یافت میشه

ببینم... نکنه داری فکر می کنی که به مدینه فاضله قدم خواهی نهاد ؟

ممکنه شکلش عوض بشه ولی خیلی از مشکلات مثل همینجاست

سبزينه said...

بهانه نميتراشم. گفتم كه ميخوام مسائل بد اينجا رو از ياد نبرم چون آدميزاد اصولا فراموشكاره. قطعا اونجا هم هست اما يه چيز مهم اينه كه اونجا حريم خصوصي وجود داره و حتي اگه فك و فاميل ايرونيت اونجا باز به رويه شون ادامه بدن- كه چون فاميل درجه يك در حد پدر آدم نيستن ميشه بهشون گفت به تو چه- دولت اين كار رو نميكنه. از اون گذشته خدائيش به نظر شماها اونجا به اندازه ايران مسائل خصوصي آدما تو زندگيشون تاثير داره؟ براي استخدام و قبولي دانشگاه- هنوز مقطع دكترا شامل اين شرط هست- نياز به تحقيقات محلي دارن كه آيا نماز ميخوني يا مثلا كليسا ميري!؟

آیدا said...

ای وای الهام از دست رفت .. نماز چیه؟ اون جا که بری فدات شم میبینی که دیگه حتی اگر دلت هم بخواد مسائل خصوصی ات طرفدار نداره .. همونی هستی و همونی را میبینند که ظاهرت نشون میده ...
وقتی الهام میپکد
بوس بوس
آرام باش گلم

Anonymous said...

الهام جانم سلام از تو که تشکر کردم ولی فکر نکنم به اندازه کافی .. باز هم می گم ممنونم به خاطر همه مهربانی هایت .. ممنونم یک دنیا

می تونم اینجا پیامی برای ماندانا بگذارم ؟؟ با اجازه ات می گذارم ...

Anonymous said...

ماندانا عزیزم سلام

خیلی پیشترها شاید همان موقع که کامنت تسلیتی که برایم نوشتی می خواستم برایت پیام تشکر بگذارم ولی به هزار دلیل نشد ... ماندانا جان .. نمی دانی که پیامت چه آرامشی برایم داشت .. شاید به جرات بگم که بارها و بارها خواندمش .. بارها به تک تک کلماتش فکر کردم و باید حتما بگم که ماندانای عزیز بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم از این همه محبت و مهربانی و لطف .. امیدوارم بتونم یک روزی جبران بکنم

باز هم یک دنیا متشکرم .. احساساتی شدم الان اشکم در میاد .. مرسی ممنونم