Jun 28, 2010

علي هم از اعدام نجات يافت

علي مهين‌ترابي، جواني که در ۱۶ سالگي در نزاعي مرتکب قتل شده بود، از اتهام قتل عمد تبرئه و به پرداخت ديه محکوم شد.
علي مهين ترابي كه در سن شانزده سالگي به اتهام قتل عمد مرحوم مزدك دستگير و در حال حاضر هشت سال است كه در زندان به سر مي برد. وفق گزارش مورخ 14/11/1381 كلانتري 15 رجائي شهر كرج يك فقره درگيري و منازعه درخيابان نهم شرقي جلوي هنرستان هاشمي اتفاق افتاده و علي مهين ترابي 16 ساله به اتهام ايراد ضربة چاقو به مزدك خداداديان دستگير مي شود كه نامبرده به علت خونريزي شديد در بيمارستان به رحمت ايزدي مي پيوندد . علی پس از دستگیری ضمن اعتراف به استفاده از چاقو در تمام مراحل دادرسي از جمله در تحقيقات مقدماتي و در محضر قضات رسيدگي كننده به پرونده اعلام مي كند كه من چاقو را از جيب درآورده و باز كردم و حتي عقب هم رفتم كه مقتول به سمت من نيايد كه به علت ازدحام جمعيت ، نامبرده را هل دادند نفهميدم كه وي چگونه چاقو خورده كه به صداي داد و فرياد بچه ها كه مزدك چاقو خورده متوجه شدم كه نامبرده از بدنش خون مي ريزد و همچنين مي گويد كه به هيچ وجه قصد استفاده از چاقو و قتل را نداشته
است .پرونده در شعبة 33 دادگاه عمومي ويژة رسيدگي به جرائم اطفال كرج مطرح رسيدگي واقع مي شود علی در جلسة مورخ 19/11/1381 اين دادگاه نيز مطالب قبلي خود را تكرار و تاكيد مي كند به هيچ عنوان قصد استفاده از چاقو را نداشتم و نمي خواستم مزدك به قتل برسد . بالاخره در جلسة دادگاه به تاريخ 29/7/1382 با حضور پدر مقتول و متهمان و وكلاي مدافع آنان تشكيل مي شود كه پدر مقتول تقاضاي مجازات قصاص نفس براي علی نمود. نهايتاً دادگاه در تاريخ 5/8/1382 با ملاحظة محتويات پرونده ختم رسيدگي را اعلام و علي مهين ترابي را به تحمل مجازات قصاص نفس با پرداخت سهم دية مادر مقتول از سوي پدر وي كه متقاضي قصاص است مي نمايد و متهم رديف دوم آقاي عزت اله را به تحمل سه سال حبس به جرم شركت در نزاع دسته جمعي محكوم مي نمايد .پرونده با اعتراض علي به شعبه بيست و هفت ديوانعالي كشور ارجاع مي گردد . هيات ديوانعالي كشور طي دادنامه اي اعلام مي دارد با توجه به محتويات پرونده و احراز بزهكاري متهم علي مهين ترابي از سوي دادگاه كه ظاهراً قاضي محترم محكمه علم به قاتل بودن وي پيدا كرده هر چند به بندهاي چهارگانة ماده 231 و مادتين 105 و 120 قانون مجازات اسلامي اشاره و قيد ننموده ولي از مجموع اظهارات و اقارير متهم به اينكه چاقو را از جيبش در آورده و باز كرده .......و اينكه ادعا نموده كه ديگران او را هل داده اند الخ موجه و مدلل نيست به ضميمة گواهي پزشكي قانوني و گواهي گواهان در مجموع زمينه براي حصول علم به نحو متعارف فراهم است و درخواست تجديدنظر با هيچ يك از شقوق مذكور در مادة 240 قانون آیین دادرسی کیفری انطباق ندارد و مردود است لذا دادنامه تجديد نظر خواسته در مورد حكم قصاص ياد شده ابرام مي گردد. پس از قطعیت حکم پرونده جهت استیذان به نظر ریاست قوه قضاییه می رسد. بازرسان ویژه حضرت آیت الله شاهرودی موضوع را از شمول قتل عمد خارج دانسته و از طریق ریاست قوه قضاییه اعاده دادرسی تجویز و پرونده به شعبه هم عرض (شعبه 102 دادگاه عمومی کرج) ارجاع و قاضی این شعبه پس از رسیدگی های قضایی حکم به شبیه عمد بودن عمل ارتکابی صادر و علی مهین ترابی را به پرداخت دیه محکوم می نماید.

Jun 23, 2010

بیستمین سال وقوع زلزله رودبار

بیست سال پیش در همین روز و در ساعت سی دقیقه بامداد، زلزله شدیدی به بزرگی هفت ممیز سه دهم ریشتر در نزدیکی شهر رودبار در شمال ایران به وقوع پیوست. در اثر این زمین لرزه "چهل هزار نفر کشته، شصت هزار نفر مجروح و ۵۰۰ هزار نفر هم بی خانمان شدند."
ساعت دوازده و نیم شب همزمان با هیجان تماشای بازی برزیل و اسکاتلند از بازی های جام جهانی فوتبال زمین لرزه ای شهرهای شمالی ایران و از جمله تهران را لرزاند که همه از جمله هواداران فوتبال را هم به خیابان ها کشاند. اول گفته می شد که کانون زلزله در رشت و دیلمان بوده و به درستی کسی نمی دانست که در مناطق زیتونی شمال ایران چه خبر شده؟
جاده تهران-رشت
ساعت هشت صبح بود که حکم ماموریتم از طرف خبرگزاری جمهوری اسلامی برای پوشش خبری زلزله رودبار به مدت یک هفته صادر شده بود. عکاس گروه علی فریدونی بود، در مسیر تهران به رشت هر چه به لوشان نزدیک می شدیم حجم خرابی ها گسترده تر می شد، لوشان به کلی تخریب شده بود، به منجیل که رسیدیم جاده منتهی به رودبار بسته بود.

در این مسیر کوهستانی شمال ایران، باز کردن جاده و کنار زدن صخرهایی که از کوه کنده شده اند چند ساعتی طول کشید اما در پاسگاه منجیل- رودبار از سربازی شنیدم که می گفت، سد سفیدرود ترک برداشته و خطر وقوع سیل را جدی کرده است.
بهرام عکاشه متخصص زلزله شناسی، بیست سال بعد از این واقعه نگرانی اش را از وقوع حادثه طبیعی دیگری که می توانست دامنه به مراتب وسیع تری داشته باشد، پنهان نمی کند.
او به بخش فارسی بی بی سی گفت، سد سفیدرود حدود ۴۰ سال قبل ساخته شده و نسبتا در مقابل زلزله های شدید مقاوم است، با این همه در اثر زلزله رودبار این سد ترک هایی برداشت اما این آسیب ها به حدی نبود که سد را تخریب کند و سیل به راه بیافتد.
به گفته آقای عکاشه، به احتمال زیاد رسوب ته سد باعث شده که مقدارزیادی از انرژی آزاد شده زمین خنثی شود.
ستاد معین شهر رودبار
در ابتدای شهر رودبار محوطه ای را به ستاد معین اختصاص داده بودند، چادرها و کانکس هایی که مقامات مسئول، گروههای امدادگر و رسانه ها را در خود جا داده بود.
کار امدادرسانی به دلیل وسعت زیاد خرابی ها در مسیرهای کوهستانی کند پیش می رفت و در همین حال بازماندگان کشته شدگان که هنوز داغدار نزدیکان خود بودند در انتظار دریافت کمک های اساسی بودند.
همکارم اسماعیل مهاجر که در آن موقع یکی از امدادگران اعزامی به مناطق زلزله زده رودبار بود، می گوید خاطره تلخی به یادم مانده که به گفته او به فساد و دزدی مربوط می شود.
او افزود، وقتی به رودبار رسیدیم از طرف کمیته بین المللی صلیب سرخ سوئیس تعدادی پتو برای زلزله زدگان ارسال شده بود، اما این پتوها همه به دست بازماندگان زلزله نرسید، بعضی از افراد که به نام امدادگر به مناطق زلزله زده آمده بودند نه تنها این پتوها که کنسروهای تن ماهی زلزله زدگان را با خود به تهران می بردند.

با گذشت چند روز گروههای امدادی از کشورهای مختلف و کمک های مردمی و دولتی به رودبار می رسید و از آنجا به مناطق مختلف توزیع می شد. در این میان با توجه به شرایط آب و هوایی شهرهای شمالی و سردسیر گیلان نیاز مبرم به چادرهایی برای اسکان ۵۰۰ هزار بی خانمان مشهود بود.
شایع بود که چادرهای گروهی اهدایی از کشورهای مختلف در بازارهای سیاه تهران به فروش می رود، همین موضوع موجب بروز نارضایتی های زیادی در میان زلزله زدگان بود. کمبودها را گزارش می کردم و عکاس گروه مرتب عکس های خود را ارسال می کرد اما این گزارش ها و عکس ها عمدتا روی تلکس مطبوعات نمی رفت و روانه تلکس های ویژه می شد، تلکس های ویژه را فقط مقامات ارشد ایران دریافت می کردند.
اسماعیل مهاجر می گوید، در رودبار سازمان هلال احمر ایران چند کانکس داشت که از آنها برای ذخیره مواد غذایی استفاده می کرد، از جمله یکی از این کانکس ها به نان اختصاص داشت.
به گفته آقای مهاجر این نان ها در حال کپک زدن بود اما مسئول کانکس آنها را با توجه به این که مردم شدیدا به غذا احتیاج داشتند، نان ها را توزیع نمی کرد و وقتی از او پرسیدم دلیل این کار چیست؟ گفت که باید از مسئولان اجازه بگیرم، این نشانه کامل بی برنامگی مسئولان آن زمان بود.
مشکل مقاوم سازی ساختمان ها در ایران
صدهزار خانه خشتی و ساختمان های بتونی و اسکلت فلزی ویران شده بود. تنها کلبه های چوبی که با میخ های بلند به هم وصل شده بودند و محلی ها از آن به عنوان زگال نام می برند، سالم مانده بود. جالب آن که در شهر رشت علاوه بر خرابی های جزیی شاهد آن بودیم که اسکلت فلزی یک ساختمان چند طبقه در حال احداث فروریخته بود.
دو سال پیش که در جاده رشت-تهران مثل اغلب مسافران برای خرید زیتون توقف کرده بودیم زندگی عادی مردم در جریان بود و ساختمان های زیادی از همین نوع احداث شده بود.
بهرام عکاشه می گوید، هرچند در ایران از سال ۱۳۳۸ خورشیدی آئینامه زلزله تصویب شده اما اصولا در ساختمان سازی به مقاومت در برابر زلزله توجه چندانی نمی شود.
او گفت، در سال ۱۹۰۶ میلادی در سانفرانسیسکو زلزله شد و شهر به صورت مقاوم دوباره بازسازی شد، همچنین در سال ۱۹۲۳ میلادی شهر توکیو در ژاپن نابود شد، اما دیگر در برابر زلزله های شدید مقاوم است.
به گفته آقای عکاشه، امروزه در این شهرها، زمین لرزه های به بزرگی هفت و نیم ریشتر این تعداد که در ایران کشته می شوند، خسارت جانی در برندارد.
در تعریف ساده زلزله می گویند که هرگاه انرژی حاصله از فعالیت گسل های زمین در فواصل زمانی مختلف جمع می شود و در عرض چند ثانیه تخلیه می شود، زلزله رخ داده است. طبق آمار سازمان تحقیقات مسکن ایران از ۲۷۴ شهر این کشور فقط در ده شهر خطر بروز زلزله کم است، از این رو نمی توان هرازگاهی شاهد زمین لرزه ای به شدت زلزله رودبار نبود، در حالی که به گفته اغلب کارشناسان این بار با توجه به مهاجرت مردم از روستاها به شهرها احتمالا باید منتظر بروز فاجعه ی انسانی در ایران بود.

Jun 21, 2010

وقتي خود را باور كني

سميرا زن جوان 38‌ساله‌اي است كه همسرش به جرم حمل مواد‌مخدر به 10‌سال زندان محكوم شده است.
سميرا 3‌فرزند دارد؛ 2 پسر دو‌قلو از ازدواج اولش كه حالا 17‌ساله‌اند و يك پسر كوچك سه ساله كه حاصل ازدواج دوم اوست. سميرا با گوشه روسري اشك‌هايش را پاك مي‌كند و مي‌‌گويد: بچه‌هايم آواره‌اند. شب‌ها در كارگاهي كه كار مي‌كنند مي‌خوابند.سميرا به‌دنبال كار آمده تا درآمدي كسب كند. او حالا در غياب همسر زنداني‌اش سرپرست خانواده‌اي است كه هيچ درآمدي ندارند. او مي‌خواهد 3‌فرزندش را زير بال و پر خود بگيرد. سميرا مي‌گويد مادر شوهرش اجازه نمي‌دهد كه او در خارج از خانه كار كند. او به‌دنبال كاري است كه بتواند در خانه خودش آن را انجام دهد و از اين راه درآمدي كسب كند؛سميرا با اين هدف به مركز كوثر‌2، يكي از مراكز كار‌آفريني ستاد توانمند‌سازي‌ زنان سرپرست خانوار شهرداري تهران آمده است.
اينجا دفتر شهردار منطقه، در يكي از مناطق محروم شهر تهران است. اعضاي ستاد توانمند‌سازي‌ زنان سرپرست خانوار، هر هفته در يكي از مناطق شهرداري تهران ميزبان زنان سرپرست خانوار منطقه هستند؛ زناني كه بعضي از آنها 3سال است كه با اين ستاد همكاري مي‌كنند و حالا خود آن‌قدر توانمند شده‌اند كه سرپرستي يك كارگاه توليدي را هم بر عهده دارند. بعضي از آنها زنان پير و جواني هستند كه تازه با اين ستاد آشنا شده‌اند و مراحل اوليه كار را طي مي‌كنند؛ زناني كه به‌دليل فوت همسر، طلاق، زنداني بودن همسر و... سر پرستي ندارند و از طرفي بايد هزينه زندگي خود و ديگر اعضاي خانواده را با كار تأمين كنند.
اعضاي ستاد توانمند‌سازي‌ زنان خودسرپرست از 8 صبح تا 5‌ بعد از ظهر در هر يك از اين مراكز ميزبان زنان منطقه هستند. نخستين مسئولي كه با هر يك از اين زنان ديدار مي‌كند و به درد دل‌هايشان گوش مي‌دهد دكتر زهرا مشير، رئيس ستاد توانمند‌سازي‌ زنان خودسر‌پرست است. همسر شهردار تهران، مراجعان را تشويق مي‌كند تا با مهارت‌آموزي، قدرتمند شوند و روي پاي خودشان بايستند. او با صبر و حوصله پرونده هر يك از آنها را بررسي مي‌كند. از وضعيت تأهل، تعداد فرزندان، وضعيت زندگي، وضعيت سلامتي و... آنها سؤال مي‌كند و بعد از آن مراجعان را به ديگر كارشناسان ستاد معرفي مي‌كند.كارشناسان امور مالي، هبه و بيمه، بازارچه، مشاوره و درمان، اشتغال زايي، مشاوره و راهنمايي، ديگر افرادي هستند كه همراه با رئيس ستاد در اين مكان حضور دارند و وظايفي كه به آنها محول شده را انجام مي‌دهند.
دكتر زهرا مشير درباره فعاليت ستاد توانمندسازي زنان خودسرپرست مي‌گويد: شروع كار در اداره كل امور بانوان مبتني بر نيازسنجي و مخاطب‌محوري بود. در اين پروسه، اولويت بر شناخت مخاطب و ساماندهي كار است. ما در بررسي جامعه هدف و مخاطب به زنان خودسرپرست رسيديم كه تحت پوشش هيچ نهادي در جامعه نيستند. بعد از بررسي به آماري رسيديم كه اين زنان تحت هيچ پوشش و حمايتي قرار نمي‌گيرند؛ اكثرا بي‌سواد و يا كم سواد هستند و در دهك‌هاي پايين جامعه به سر مي‌برند. تصميم بر اين شد كه اقدامات در اين حوزه، رويكرد حمايتي و توانمند‌سازي‌ داشته باشد؛ اتفاقي كه تا به حال رخ نداده بود. متأسفانه تا آن زمان كمك‌هايي كه به اين زنان شده بود كمك‌هايي مقطعي و بعد از آن رها‌سازي بود؛ پروسه‌اي كه در آن يك حمايت كوچك و اعطاي تسهيلات صورت مي‌گرفت.
نگاهي كه در آن مقطع به زن مي‌شد، نگاه به يك زن آسيب‌ديده بود؛ زني كه دچار مشكلات خاصي است و نياز به حمايت دارد و آسيب‌پذير است. ما به‌دنبال يك برنامه جامع براي تغيير اين رويكرد بوديم؛ رويكردي كه به‌جاي نگرش آسيبي، به‌دنبال توانمندسازي اين زنان باشد.دكتر مشير بر اين نكته تأكيد مي‌كند كه اين طرح به‌دنبال هدايت زنان خودسرپرست به سمت مطلوبي بود كه در آن 2نكته اشتغال و آموزش مدنظر قرارگيرد.
هدف ما در اين طرح آموزش، كسب مهارت و به‌دنبال آن توان‌افزايي و اشتغال بود؛ برنامه‌اي كه در آن زنان سرپرست خانوار بتوانند به تأمين معاش و زندگي خود بپردازند. اين طرح با رويكردي كه تدوين شده به‌مدت 3‌سال است كه اجرا مي‌شود و تا‌كنون به نتايج مثبتي رسيده است.توانمند‌سازي‌ و توان افزايي در ابعاد مختلف بررسي شده و به نتايج خوبي رسيده است. ستاد يك الگوي خاص رسيدگي به افراد دارد كه رويكرد جديد توسعه‌محور دارد. الگويي كه ما به آن رسيده‌ايم مي‌تواند براي ساير نهادها نيز مفيد واقع شود.دكتر مشير يكي از نقاط قوت اين طرح را فعاليت سامانه جامع ستاد مي‌داند و در توضيح آن مي‌گويد: در اين سامانه اطلاعات به‌صورت دقيق و كاملا هدفمند ثبت مي‌شود. اين سامانه يك بخش با عنوان بانك اطلاعاتي و بخش ديگري با عنوان تحليل بانك اطلاعاتي دارد.
در اين سامانه اطلاعات زنان سر‌پرست خانوار 22‌منطقه همراه با جزئيات ثبت شده است؛ اطلاعات همسر، فرزندان، وضعيت منزل( وسايل منزل)، سطح سواد، اشتغال، مهارت‌ها، مدارك تحصيلي، آموزش‌هاي ارائه شده، بن‌هاي اهدايي و... . در بخش سامانه تحليل اطلاعات، به تفكيك مناطق، نمودارهايي تهيه شده؛ به‌عنوان مثال بيشترين تعداد زنان سرپرست خانوار با هزار و 227 مورد در منطقه‌20 و كمترين تعداد با 64‌ مورد در منطقه3 شناسايي شده‌اند، ساير موارد نيز به تفكيك سن، سواد و... نمودار آن تهيه شده است. با به دست آوردن اين درصدها و نمودارها، تصميم‌گيري و برنامه‌ريزي براي ستاد آسان‌تر مي‌شود. به‌عنوان مثال در مناطقي كه زنان سرپرست خانوار در مجموع از ميانگين سني جوان‌تري برخوردارند، بخش آموزش قوي‌تر و جدي‌تر دنبال مي‌شود.
ستاد به واسطه سامانه جامع خود اين آمادگي را دارد تا به شهرونداني كه مايلند نذورات يا كمك‌هاي خود را به دست اشخاص خاصي برسانند، كمك كند. به‌عنوان مثال اگر فردي مايل است كمكي به يك دختر يتيم سادات كه معلوليت هم دارد برساند، چنين فردي توسط سامانه ستاد توانمند‌سازي‌ زنان خودسرپرست، به واسطه ثبت جامع و دقيق اطلاعات افراد، قابل دسترسي است.
ستاد توانمند‌سازي‌ زنان سرپرست خانوار حامي مالي و پشتيباني غير از شهرداري ندارد؛ هر چند دكتر مشير معتقد است اين طرح چندان هزينه بر نيست و از طرفي با بررسي امكانات و هماهنگي‌هاي لازم، مي‌تواند هزينه‌هاي خود را تأمين كند. او مي‌گويد: ما به‌دنبال عدد و رقم‌هاي زياد نيستيم. به‌عنوان مثال در بخش اشتغال، 45 مركز از مراكز شهرداري را كه استفاده‌اي در اشتغال‌زايي نداشتند به كار گرفتيم و تغيير كاربري داديم.
در بقيه موارد نيز كارفرما هزينه‌ها را تقبل مي‌كند؛ پس هزينه‌اي متوجه شهرداري نيست و در بخش آموزش‌ نيز با استفاده از حداقل‌‌ها به حداكثر‌ها رسيده‌ايم. ما به اين نتيجه رسيديم كه بدون صرف رقم‌هاي قابل توجه هم مي‌توانيم به موفقيت برسيم. ستاد توانمند‌سازي‌ زنان سرپرست خانوار با نهادهاي ديگري كه در اين زمينه فعال هستند نيز مرتبط است. به گفته دكتر مشير، اين ستاد هماهنگي نزديكي با كميته امداد دارد. برخي افرادي كه تحت پوشش اين ستاد هستند از سوي كميته امداد معرفي شده‌اند.
دكتر مشير در مورد برنامه‌هاي آينده اين ستاد، به قوي‌كردن بخش آموزش اشاره مي‌كند و مي‌گويد: ستاد در سال اول روي خود فرد متمركز بود؛ يعني صرفا زن سر‌پرست خانوار شناسايي و روي توانمند‌سازي‌ او تأكيد مي‌شد. در حال حاضر 10‌هزار زن سر‌پرست خانوار تحت پوشش ما هستند كه با خانواده‌هايشان به 42‌هزار نفر مي‌رسند. قصد داريم براي فرزندان آنها نيز برنامه‌هاي هدفمند آموزشي در‌نظر بگيريم و با اين كار به تربيت صحيح آنها كمك كنيم. البته تا‌كنون نيز برنامه‌هاي آموزشي به شكل محدود در برخي رشته‌ها داشتيم كه زمينه اشتغال اندك فرزندان را فراهم كرده و تا حدودي اوقات فراغت‌شان را پر مي‌كند.
دكتر مشير، عمده موانع سر راه اجراي اين طرح را رويكردهاي غلطي مي‌داند كه در گذشته وجود داشته و منجر به شكل‌گيري يك فرهنگ غلط شده است. او در توضيح اين مسئله مي‌گويد: برخي از افراد و از جمله زنان بدون سر‌پرست، عادت كرده‌اند بدون اينكه زحمتي متحمل شوند درآمد داشته باشند. براي آنها سخت است كه به واسطه زحمت و تلاش خود درآمد كسب كنند. براي آنها، حضور در كلاس‌هاي آموزشي و مهارت‌آموزي سخت است. راضي كردن آنها نيازمند صرف انرژي زيادي است درحالي‌كه در اين مراكز افراد به رايگان آموزش مي‌بينند و همزمان نيز كمك هزينه‌اي كه به‌طور متوسط 80‌هزار تومان است دريافت مي‌كنند، تحت پوشش بيمه تأمين‌اجتماعي قرار مي‌گيرند و... .
متأسفانه برخي افراد آن قدر از راه تكدي‌گري درآمد دارند كه ديگر حاضر نيستند از راه فعاليت صحيح كسب درآمد كنند. تغيير اين رويكرد و گرايش به رويكرد آموزش و اشتغال مي‌تواند كشور را به سمت پويايي بيشتر ببرد. متأسفانه نگاه‌هايي كه تا به حال وجود داشته ناشي از افراط و تفريط بوده است. نگاه ما به يك زن تنها، يا نگاه به فردي آسيب‌ديده است كه از او دوري مي‌كنيم يا نگاه به فردي است كه معتقديم نيازمند حمايت‌هاي فراوان است.
گاهي برخي وعده‌ها باعث شده سطح توقع اين افراد بالا برود. برخي از زناني كه به مركز مراجعه مي‌كنند از ما تقاضاي منزل مسكوني دارند، درحالي‌كه نمي‌خواهند كار كنند و تنها مايلند كمك هزينه دريافت كنند. ما معتقديم بايد زنان به اين باور برسند كه تنها در سايه تلاش و پشتكار اين اهداف محقق مي‌شود. بعضي از آنها متأسفانه دست به تمارض مي‌زنند و عادت كرده‌اند با بيمار جلوه‌دادن خود، كمك هزينه دريافت كنند؛ اينها از مشكلاتي است كه همگي ناشي از وجود فرهنگ غلط در مورد برخورد با زنان خودسرپرست است. ما سعي مي‌كنيم فرهنگ كار و تلاش را در اين زمينه ترويج كنيم و در ادامه آن به خواسته‌هاي خود برسيم.

Jun 19, 2010

سالروز درگذشت دكتر علي شريعتي

تاریخ تولد : ۲ آذر ۱۳۱۲
محل تولد : کاهک، استان خراسان رضوی
تاریخ وفات : ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در لندن
علی شریعتی نویسنده، جامعه‌شناس، تاریخ‌شناس و پژوهشگر دینی اهل ایران است. در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب می‌شد.در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب می‌شد.در سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۴۷ با پوران شریعت رضوی همکلاسیش ازدواج کرد. شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲، به زندگی مخفی روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانه‌اش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.شریعتی این شرایط را نپذیرفت و تصمیم به هجرت از ایران گرفت. اما سه هفته بعد از ورود به ساوتهمپتون انگلستان، به طرز مشکوکی از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد. در عین حال این احتمال که وی خودکشی کرده باشد نیز مطرح می‌شود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حرم امام هشتم شیعیان در مشهد دفن کنند، ولی به علت مخالفت رژیم شاه در خاکسپاری جسدش در ایران ، در قبرستانی کنار آرامگاه زینب خواهر حسین بن علی در شهر دمشق به خاک سپرده شد.

Jun 15, 2010

پيشينه شهر ما: تهران

تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز راهبردي را مورد تهاجم و حمله قرار می‌داده‌اند.روستای تهران به واسطه برخورداری از حفره‌های زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالاً مورد تعقیب مدعیان قرار داشته‌اند.از سوی دیگر، کاروان‌های بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور می‌کردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع می‌شدند. روستای تهران در واقع کانون چپاولگران و نهانگاه کالاهای دزدیده‌شده بود و این وضع تا زمان شاه تهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت.تهران در برابر حملهٔ افغان‌ها ایستادگی زیادی کرد و به همین خاطر آن‌ها پس از تصرف تهران این شهر را ویران کردند و باغ‌ها و تاکستان‌های آن را از میان بردند. در زمان نادر شاه تهران دوباره نام و نشانی یافت و در همین شهر بود که نادرشاه رهبران بزرگ شیعه و سنی را گرد هم آورد و پیشنهاد اتحاد اسلامی و رفع اختلاف‌ها را به آن‌ها داد.
به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کرد و شاه تهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می‌رفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند. همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال ۹۷۱ ﻫ- ق با ایجاد ۱۱۴ برج (به تعداد سوره‌های قرآن) در تهرن آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سوره‌های قرآن را دفن کنند.حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برج‌هایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعدها یکی از دو محل به «چاله ميدان» و دیگری به «چاله حصار» معروف شد.پس از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال ۱۱۵۴ ﻫ- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید.
بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۰ ﻫ- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نشت و تهران را به‌عنوان پایتخت برگزید و «دارالخلافه» نامید.انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهم‌ترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بوده‌است، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشته‌است.در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمده‌است جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود.ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشه‌ای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندق‌های جدیدی در اطراف تهران بپردازند.
ساختمان حصار و حفر خندق‌های جدید تهران قریب به ده سال طول کشید و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازه‌ها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارت‌اند از:دروازه‌های دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر) دروازه‌های خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر) دروازه‌های باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر) دروازه‌های غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر) در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پيچ شميران تا کمی بعد از چهار راه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت. غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک. شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی و محلاتی که در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت که به دلیل نزدیکی با کاخ‌های سلطنتی به این نام خوانده می‌شد، خیابان‌ها و محله های لاله زار- شاه اباد - اسلامبول - خیابان واگن خانه - عين الدوله - دوشان تپه - نظاميه و دروازده شميران را شامل بود.محله عودلاجان (اودلاجان) تشکیل می‌شد از خیابان جلیل آباد (خیام) کاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب خيابان چراغ برق (امیر کبیر) و ميدان توپخانه، که محله کلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بوده‌است.محله سنگلج که بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارک شهر تشکیل می‌دهد، در گذشته یکی از مراکز مهم سیاسی بود و با اینکه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده.
چاله حصار یکی دیگر از محلات جنوب تهران بود که چون آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصار کشی تهران رسانده بودند، مقدار زیادی چاله گود مانند داشت، بعدها برای تخلیه زباله‌های شهر از آنجا استفاده می‌کردند.چاله میدان نیز که قبلا در دوره صفویه خاک آن را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، وضعی تقریباً مشابه چاله حصار داشت و محل تخیله زباله تهران به حساب می‌آمد، این محله محدود به جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل و میدان مال فروش‌ها، میدان امین السلطان، گمرک، خانی آباد، دروازه غار و پاقاپق (اعدام) بود.

نخستين خودرو در تهران
به دنبال کالسکه‌هایی که با بخار و آتش حرکت می‌کردند اولین اتومبیل‌هایی که به ایران وارد شد. سواری‌های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر بود. اتومبیل‌هایی نیز شبیه وانت امروزی وارد تهران شد که به آنها ماشین لاری می‌گفتند و همچنین اتومبیل‌های دورسیمی که برای حمل بار و مسافر می‌آمدند. به هر جهت نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران گردید.

نخستين خط آهن
نخستین خط آهن ایران، خط آهن تهران به شهرری بود که در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی و ۱۸۸۳ میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت. ماشین‌های که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخائفه آنهار را ماشین دودی می‌گفتند.
دلیجان کالسکه‌ای هشت نفره بود با اطاق و پشتی باربنددار با دور چرخ‌هایی از آهن که از درشکه و کالسکه که چرخ‌هایش رزین دار، سخت تر و از گاری فنر نداشت راحت تر بود.
سه وسیله نقلیه ساخته شده از چوب بودند که بر روی قاطر، الاغ، اسب و یا شتر حمل می‌کردید هر کجاوه و پالکی و هودج فقط جای یک نفر بود و بر مرکب از هر نوع دو تا از این جایگاهها قرار می‌گرفت که تعادل آن برقرار گردد.
واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت می‌کرد و تقریباٌ بیشتر خیابان‌های اصلی شهر را به هم وصل می‌کرد. این واگن یا تراموای، دارای چند قسمت بود. قسمت اول محوطه کوچکی بود مخصوص فرار گرفتن سورچی و قسمت‌های دیگر اختصاص به مسافرانی داشت که بر روی نیمکت‌هایی که در دو طرف واگن‌ها تعبیه شده بود، قرار می‌گرفتند. خطوط مختلف واگن اسبی در خیابان‌ها به قرار زیر بود: اول، خط بازار که تا آخر خیابان لاله زار نزدیک خیابان رفاهی رفت و آمد می‌کرد. دوم، خط خیابان شاهزاده عبدالعظیم که از بازار به راه می‌افتاد و خیابان ناصریه و خیابان ناصریه و خیابان چراغ گاز را طی می‌کرد و از خیابان ری می‌گذشت و به کار ماشین دودی می‌رسید. سوم، خط باغ شاه که از بازار حرکت می‌اکرد و بعد از شش دو راهی به دروازه باغشاه می‌رسید.

تهران كهن
تهران در شمال شهر ری واقع است و دارای باغهای فراوان و میوه‌های متنوع ودرختان زیبا می‌باشد و همچنین آب و هوای خوش دارد. پس از آنکه شهر ری دو بار مورد حمله مغولان قرار گرفت اهالی آن رو به بلاد دیگر منجمله تهران نهادند. کهن‌ترین سند فارسی موجود درباره نام تهران نشان دهنده این مطلب است که تهران پیش از سده سوم هجری قمری وجود داشته ‌است.


تهران افشاريه
پس از فروپاشی صفویه و به روی کارآمدن افشاریه و به خصوص در زمان نادرشاه که پادشاهی خود را مشهد و خراسان قرار داده بود. تهران اهمیتی ثانوی یافت و شاه حکومت تهران را در سال ۱۲۵۳ه.ق به پسر ارشدش رضاقلی میرزا سپرد.

تهران در عصر ايلخانان مغول
در زمان حمله مغول شهر ری ویران شد و انبوهی از جمعیت آن قتل عام شدند. سپس گروهی از مردم این شهر به سوی قریه تهران مهاجرت کردند. کوشش‌هایی که ایلخان غازان (۷۰۳-۶۹۴ه-ق) برای عمران شهر ری انجام دادند با شکست مواجه شد و ورامین نیز سرانجام به صورت تلی از خاک درآمد. اما تهران در قرن هشتم و نهم قمری از این رویداد به تدریج سود برد. سفیر اسپانیا نخستین جهانگرد غربی که از تهران یاد کرده‌است در حالیکه برای ملاقات تیمور لنگ در سفر به سمرقند از تهران گذر می‌کرده شهر را بسیا وسیع و دلپذیر یافته و نوشته‌است که در یک قصر به او مسکن داده‌اند. این بنا بزرگ‌ترین ساختمان شهر بوده و تیمور لنگ هنگام عبور از تهران در این مکان فرود می‌آمده‌است. این قصر نخستین بنای معظم تهران است که در متون از آن یاد شده‌است. منتهی الیه جنوب شرقی تهران در قرن نهم تقریباٌ در نزدیکی محلی بود که در حال حاضر بقعه سید اسماعیل در آن قرار دارد. محله چاله میدان فعلی به همراه امامزاده یحیی مرز شمال شرقی شهر را تعیین می‌کرده‌است. اقامتگاههای زیرزمینی، خانه‌ها و بستانها با گردش به سمت غرب، تا آنسوی امامزاده یحیی امتداد می‌یافتند و تا محل کاخ کنونی گلستان پیش می‌رفتند. این بخش ضلع شمال غربی مجتمع شهری عصر تیموریان را تشکیل می‌داده‌است.

تهران صفوي
اهمیت و آبادانی و رونق تهران از زمان دودمان صفوی آغاز گردید. چون نیای بزرگ صفویان بنام سید حمزه در شهر ري مدفون بوده و هم به جهت وجود باغهای وسیع و آب گوارا و چنارهای بلند و زیبا، شاهان صفوی هر چند یک بار بدانجا روی می‌آوردند و بدین ترتیب تهران مورد توجه پادشاهان صفوی بویژه شاه تهماسب يكم واقع گردید و وی دستور ساختمان بارویی به دور شهر را داد که دارای چهار دروازه و ۱۱۴ برج به تعداد سوره‌های قرآن بود و برای بنای حصار شهر از دو منطقه داخل شهر خاکبرداری انجام شد که بعدها این دو منطقه به چاله حصار و چاله میدان معروف شدند. حدود تقریبی نخستین حصار شهر تهران از جنوب به خيابان مولوي و حاج ابوالفتح، از سوی شرق به خیابان ری، از غرب به خیابان شاهپور (وحدت اسلامی) و از شمال به امیرکبیر و سپه (امام خمینی) محدود می‌شد و محوطه ارگ تهران در میانه شمالی شهر قرار داشت و خندقی نیز به دور حصار کشیده شده بود و محله‌های عمده درون حصار شامل بازار - عودلاجان - سنگلج - ارگ - جاله ميدان و چاله حصار می‌شده ‌است. محدوده درون حصار حدود ۴ کیلومتر مربع بوده و درازی باروی دور آن در کتابهای معتبر حدود ۶ هزار گام نگاشته شده‌است و فضای بیرون از حصار شامل باغها و کشتزارهای پهناوری بوده که امروزه همگی به محدوده‌های شهری تهران مبدل گردیده‌اند. پس از استقرار خاندان صفوی در قزوين و سپس در اصفهان، تهران از رشد و گسترش بازمانده و بی توجهی شاه عباس اول به تهران نیز خود به این مسئله افزود زیرا که وی در سال 998رهسپار جنگ با ازبکان شد در تهران به سختی بیمار گردید و ناگزیر از سرکوبی به موقع ازبکان بازماند و در نتیجه ازبکها مشهد را گرفتند بدان جهت خاطره تلخی از تهران به دل گرفت و نسبت به پیشرفت و رشد آن بی توجه ماند.در روزگار واپسین پادشاهان صفوی برخی اوقات تهران مقر موقتی دربار گردید و حتی شاه سلیمان در آنجا کاخی بنا نهاد و در زمان سلطان حسین صفوی که هم‌زمان با حمله افاغنه در تهران بسر می‌برده برابر یورش افغانها به سختی ایستادگی نموده و تلفات سنگینی را به نیروهای اشرف افغان وارد ساخت اما سرانجام تهران سقوط نمود و افغانها نیز به جهت گرفتن انتقام شهر را ویران کردند و بعدها پس از راندن افغانها، شاه تهماسب دوم به تهران بازگشت و در زمان نادرشاه افشار تهران ازنو نام و نشانی یافت و وی فرمان داد که انجمنی از همه دین شناسان شیعه و سنی در آنجا تشکیل شود و آنان اختلافات دیرینه خویش را کنار گذارند و موجبات یکپارچگی اسلام را فراهم آورند.

تهران در دوره قاجاريه
بعدها با سرنگونی افشاريان، تهران در گستره نفوذ قاجارها که رقیب کریمخان زند بودند درآمد و در طی جنگ و کشاکش میان خان قاجار و کریمخان لشکر قاجار تارومار شد و کریمخان با لشکر خویش وارد تهران گردید و ظاهراً قصدش این بود که تهران را پایتخت خویش کند بدان سبب که ساختمان دیوانی را در آنجا بنا نهاد و به فرمان او برج و باروی شهر تعمیر گردید و ارگ سلطنتی نیز بازسازی شد.پس از مرگ کریمخان زند آغامحمد خان پس از نبرد سختی که با لطفعلی خان زند داشت بر کشور چیره گردید و تهران را در آغاز سده سیزدهم و به سال 1024 تهران گسترش زیادی یافت و ساخت و سازهای فراوانی در آن انجام گرفت و در دوره سلطنت فتحعلی شاه محلات تازه و ساختمانهای چندی در تهران ایجاد گردید که از آن جمله مسجد امام خمینی (شاه)، مسجد سید عزیزالله، مدرسه مروي، قصر قاجار باغ نگارستان و لاله زار را می‌توان نام برد. همچنین طول باروی شهر به ۵/۷ کیلومتر افزایش یافت و با ۶ دروازه به بیرون از شهر پیوسته گردید.در زمان محمدشاه قاجار گسترش و رونق تهران همچنان ادامه یافت و دو کوی تازه، یکی بنام عباس آباد و دیگری محمديه به محلات تهران افزوده گشت و آب رودخانه كرج به تهران انتقال یافت که آب روان میان بلوار کشاورز یادگار همان زمان است.در آغاز پادشاهی ناصرالدين شاه به جهت افزایش چشمگیر جمعیت دیگر فضایی برای ساخت و ساز درون حصار قدیمی باقی نمانده بود بنابراین ایجاد محلات در بیرون از حصار قدیمی انجام یافت که از آن جمله کاخهای شاهی، كوشك هاي اعیانی، سفارتخانه‌ها و منازل خارجیان همگی در بیرون از حصار ساخته شد و به کوشش اصلاحگر بزرگ ایران، اميركبير نهادهای چندی از جمله مدرسه دارالفنون، بازار امیر، بازار کفاشها و سرای امیر پدید آمد که خود در گسترش مکانی شهر تهران بی تأثیر نبوده‌است.جمعیت تهران در این دوره بیش از ۱۵۰ هزار نفر نگاشته شده‌است. در همین زمان نیاز به تعیین محدوده تازه شهر تهران احساس می‌شد و این کار نیازمند تهیه نقشه‌ای از تهران بود. از این رو در سال 1275 گروهی به سرپرستی اعتضادالسلطنه با همکاری موسیو کرشیش سرتیپ و آموزگار توپخانه و دستیاری چندین نفر از شاگردان دارالفنون نقشه‌ای از تهران تهیه کردند و این نخستین نقشه دارالخلافه تهران به مقیاس ۱:۱۰۰۰ بوده‌است و از آنجایی که امکانات و وسایل فنی در اختیار هیئت تهیه نقشه نبوده از اینرو فاصله‌ها با گام و زاویه‌ها با تقریب اندازه گیری می‌شده‌است، بر این پایه نقشه مزبور از جهت نشان دادن شکل و موقعیت شهر و محله‌های درون آن و دروازه‌ها در نوع خود نقشه موفقی بوده و چهره تهران قدیم را کاملاً در برابر دیدگان مجسم می‌سازد.

تهران در دوران پهلوي
بیگمان دگرگونی‌های بنیادین در تهران از سال 1300 به بعد ایجاد شده‌است که به چهار دوره کاملاً جدا تقسیم می‌شود. در بيست سال بعدي که در طی آن خندق ها و دروازه‌ها از بین رفت و شهر از چهار جهت رو به گسترش نهاد و اندکی شکل منظم و هندسی یافت همچنین ساختمانها و تأسیسات بانک ملی، وزارت امور خارجه، شهربانی کل کشور، ایستگاه راه آهن، دانشگاه تهران و ایستگاه فرستنده رادیو تهران باشگاه افسران و چند بیمارستان مربوط، به این دوره می‌باشد.سالهای هم‌زمان با جنگ جهاني دوم و به دلیل پیامدهای ناشی از جنگ جهانی و مسائل و مشکلات سیاسی برآمده از آن تغییرات چشمگیری در کشور پدید نیامد. بعد از آن شهر تهران به سرعت توسعه یافت و ساختمانها و شهرک‌ها و باغراه‌ها (بلوارها)ی تازه‌ای ساخته شد و جمعیت شهر بر پایه آمار سال 1355 به ۴٫۳۵۰٫۰۰۰ نفر بالغ گردید.

Jun 12, 2010

رستورانی که در آن مشتریان باید همه غذای‌شان را بخورند

یک رستوران‌دار در استرالیا در مواجهه با باقیمانده‌های غذای مشتریانش از آنها خواسته است که یا به خاطر کره زمین هر چه در بشقاب‌شان هست، بخورند یا جریمه بدهند و دیگر برنگردند.
به گزارش خبرگزاری رویترز خانم سرآشپز یوکاکو ایشیکاوا که رستوران 30 نفره را در ساری هیلز در حومه سیدنی اداره می‌کند، برای مشتریانی که همه غذای‌شان را بخورند 30 درصد تخفیف قائل می‌شود.
رستوران او با نام وافو خودش را "آشپزخانه ژاپنی عاری از گناه" توصیف می‌کند.
ایشیکاوا در فهرستی از سیاست‌های رستورانش که بر روی در این غذاخوری نصب شده است، نوشیته است: "برای دخیل شدن در ایجاد آینده‌ای پایدار، ما خواستار چیزی اندکی بیشتر نسبت به سایر رستوران‌ها هستیم."
این فهرست خواستار تمام کردن همه غذاهای سفارش‌داده‌ای هستند که ارگانیک، و عاری از گلوتن، لبنیات، قند و تخم مرغ هستند، و سرآشپز و کارکنانش به مردم می‌گویند آنهایی که بشقاب‌شان را پاک نکنند، باید دفعه بعد رستوران دیگری را انتخاب کنند.
منوی این رستوران می‌گوید: "تمام کردن غذای‌تان به این معناست که هرچه در بشقاب‌تان است، بخورید به جز برش‌های لیمو، گاری (زنجبیل سوشی) و واسابای."
"لطفا توجه داشته باشید که سبزی‌ها و سالادی که در کنار بشقاب شماست، تزئینی نیست: آنها بخشی از غذای شما هم هستند."
این خط مشی سختگیرانه رستوران وافو باعث خوش‌‌آمد، برخی از افراد شده است، اما برخی از منتقدان هم آنها بیش از حد سخت خوانده‌اند، موضوعی که ایشیکاوا به آن اعتنایی ندارد.
و در بیانیه‌ای روی وب‌سایت رستوران‌ش می‌گوید: "وافو تنها یک رستوران نیست؛ اینجا دنباله‌ای اخلاق شخصی یوکاکو نسبت به تغذیه و مواد غذایی برای آینده است."
"ما تنها متعهد به سرو کردن غذاهایی هستیم که بدن را تغذیه کنند و به آن احترام بگذارند، اما ما به طور فعال به برداشت پیشگیری از مواد زائد متعهد هستیم؛ مسئولیت خود نسبت به محیط زیست و تداوم آن برای آینده جدی می‌گیریم."

Jun 8, 2010

از نظر علمي "عشق" چيست؟

احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.
عشق و احساس شدید دوست داشتن می‌تواند بسیار متنوع باشد و می‌تواند علایق بسیاری را شامل شود.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی می‌تواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی می‌بشد. اما در کل عشق باور و احساسي عمیق و لطیف است که با حس صلح دوستي و انسانيت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم می‌کند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند: علاوه بر "عشق رومانيتك" که ملغمه‌ای از احساسات و ميل جنسي است، انواع دیگر عشق مانند عشق افلاطوني - عشق مذهبي و عشق به خانواده يا وطن را می‌توان متصورشد و درواقع این کلمه را می‌توان در مورد هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیت‌های مختلف و انواع غذا به کار برد.
ريشه واژة عشق چيست؟
در گذشته پنداشته می‌شد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربي دارد. ولی عربي و عبري هر دو از خانواده‌ٔ زبان هاي سامي هستند، و واژه‌های ریشه‌دار سامي همواره در هر دو زبان عربي و عبري با معنی‌های همانند برگرفته می‌شوند. و شگفت است که واژهٔ «عشق» همتای عبري ندارد و واژه‌ای که در عبري برای عشق به کار می‌رود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) خویشاوندی دارد. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستايي به معنی خواست، خواهش، گرایش ریشه می‌گیرد که آن نیز با واژهٔ اوستايي iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن، جست‌وجو کردن» پیوند دارد. هم‌چنین، به گواهی شادروان "فره وشي"، این واژه در فارسي ميانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توان‌گری، خواسته و داراک باز مانده‌است. خود واژه‌های اوستايي و سانسكريت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هند و اروپايي (زبان اريائيان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن می‌آید که ریخت نامی آن aisskā به چم خواست، گرایش، جست‌وجو است. گذشته از اوستايي و سانسكريت، در چند زبان دیگر نیز برگرفته‌هایی از واژهٔ هند و اروپايي نخستین ais بازمانده‌است. در عربي امروز نیز واژهٔ عشق کاربرد بسیاری ندارد و بیش‌تر حَبَّ (habba) و برگرفته‌های آن به کار می‌روند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها. فردوسي نیز که برای پاس‌داری از زبان فارسی از به کار بردن واژه‌های عربي آگاهانه و کوش‌مندانه خودداری می‌کند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار می‌برد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی می‌دهد که واژهٔ دیگری را جای‌گزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمی‌برد.
بررسي معني
اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و مستلزم بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می‌توان از طریق بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولا درنقطه مقابل تنفر و يا حتي بي احساسي محض قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستي و رفاقت قرار می‌گیرد ؛ با وجود آنکه در برخی از تعاریف «عشق» بروجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تاکید دارد.
«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولا نوعی توجه واهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمی شود (مفهوم خود شيفتگي). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عده‌ای وجود عشق را نفی می‌کنند. عده‌ای هم آنرا یک مفهوم انتزاعی جدید می‌دانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسان‌ها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن می‌دانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است. عده دیگری هم می‌گویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی هم نیست، اما نمی‌توان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوي و متافيزيكي است. برخی از روان‌شناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عده‌ای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوه‌های آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.
تفاوت‌های فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای عمومی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریبا ناممکن ساخته‌است. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقيده به یک قانون یا موسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، و یا عشق به انواع مفاهیم دیگر مد نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز می‌دهند.
عشق مفهومی انتزاعي است که تجربه کردن آن بسیار ساده تر از توصیفش است.
به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولا بحث درمورد آن به كليشه هاي ذهني خلاصه می‌شود.
ديدگاه هاي علمي
در طول تاریخ دو مقوله فلسفه و دين بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسي در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روانشناسي تكاملي، زيست شناسي تكاملي، مردم شناسي، علم اعصاب و زيست شناسي در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحث‌های زیادی را مطرح کرده‌اند. در مدلهای زیست شناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگي و تشنگي مطرح شده‌است. روانشناسی عشق را پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی قلمداد می‌کند. يكي از روانشناسان مشهور مدل مثلثي عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولا در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب می‌شود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.
منشاء شيمايي عشق چيست؟
بر اساس شواهد علمي درهنگامی که فرد عشق خود را بروز می‌دهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال می‌شوند. این مواد شیمیایی عبارتند از : تستسترون - استروژن - دوپامين - نورفينفرين - سروتونين - اوكنستوسين و ازوپرسين. درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا می‌کند. معمولا دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر می‌رسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دانشمندان متوجه شده اند كه وقتی فرد برای اولین بار عاشق می‌شود، میزان مولكولي که به عنوان NGF (عامل رشد عصب) شناخته می‌شود افزایش می‌یابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر می‌گردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [ به طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کرده‌اند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانه‌ای نداشته‌اند به ترتیب برابر [۱۴۹(۱۲)pg/ml],[۱۲۳(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NT‌ها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریبا برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»
ديدگاه هاي فرهنگي
اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگ‌های مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت می‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما میان این فرهنگ‌ها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولا ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت می‌گیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود می‌آید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.

Jun 6, 2010

ممنوعیت آموزش موسیقی در مدارس ایران

رئیس سازمان مدارس غیردولتی اعلام کرد که "آموزش موسیقی در مدارس در قالب برنامه های فوق برنامه ممنوع است."
علی باقرزاده در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، گفت که اگر مشاهده شود که مدرسه ای کلاس آموزش موسیقی راه انداخته، با آن "برخورد جدی در حد انحلال مدرسه می شود."
او این ممنوعیت را شامل تمام مقاطع تحصیلی اعلام کرد.
به گفته علی باقرزاده، هیچ یک از شوراهای نظارت آموزش و پرورش استان ها اجازه ندارند به مدارس و هنرستان ها مجوز راه اندازی رشته آموزش موسیقی در قالب فوق برنامه بدهند.
رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی گفت که مجوز هنرستان موسیقی به اشخاص حقیقی داده نمی شود.
به گفته آقای باقرزاده "منظور از آموزش موسیقی استفاده از آلات موسیقی از جمله پیانو و گیتار است."
در حال حاضر ۱۶ هزار مدرسه غیردولتی در مقطع های ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان با یک میلیون و ۱۲۷ هزار دانش آموز در ایران دایر هستند.
علی باقرزاده از فعالیت ۱۱۰ هزار ناظر غیررسمی مدارس غیردولتی اشاره کرد و "آموزش آنها" را جزو برنامه های آنها دانست.
موضوع موسیقی در طول سی سال حکومت جمهوری اسلامی در ایران، از آنجا که نظرات فقهی مختلفی در مورد آن وجود دارد، بحث انگیز بوده است.
مهرماه سال گذشته، محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، گفته بود که آقای خامنه ای "مدتی است که مسائل مربوط به موسیقی را در درس خارج خود مورد توجه قرار داده اند."
آقای حسینی از تشکیل "کارگروه های ویژه ای" برای تدوین نظرات آیت الله علی خامنه ای در مورد مصادیق و موارد مختلف مربوط به موسیقی خبر داده بود.
بنا بر آنچه تا کنون در پاسخ به استفتائات شرعی اعلام شده، آقای خامنه ای ساختن و خرید و فروش ساز یا یاد دادن و یاد گرفتن نوازندگی را به شرطی که با هدف اجرای سرودهای ملی و انقلابی یا "هر امر حلال و مفید" دیگری انجام شود، مجاز می داند.
با این حال، آیت الله علی خامنه ای، در پاسخ به استفتایی در مورد تأسیس هنرستان ها و "ترویج موسیقی" می نویسد: "آموزش موسیقی و ترویج آن برای نوجوانان، با اهداف نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست".

Jun 1, 2010

رئیس جمهوری آلمان کناره گیری کرد

هورست کوهلر، رئیس جمهوری آلمان استعفا داده است.
رئیس جمهوری آلمان اخیرا در مورد ماموریت های خارجی ارتش آلمان اظهاراتی ایراد کرده بود که باعث شد از او شدیدا انتقاد شود.
آقای کوهلر، که وظایفش به عنوان رئیس جمهوری عمدتا تشریفاتی است، گفته بود ماموریت های نظامی آلمان در کشورهایی مانند افغانستان انگیزه اقتصادی داشته است.
گفته های او واکنش های منفی بسیاری از سیاستمداران آلمانی را در پی داشت.
آقای کوهلر، 67 ساله، که دومین دور از ریاست جمهوری خود را می گذراند امروز (31 مه)، استعفا داد. هر دوره ریاست جمهوری در آلمان پنج سال است.
رئیس جمهوری آلمان اوایل ماه مه به افغانستان سفر کرده بود و به هنگام بازگشت در یک گفتگوی رادیویی گفته بود، آلمان که کشوری متکی بر صادرات است، برخی اوقات لازم دارد برای حفظ منافعی مانند راههای تجارت آزاد، سرباز اعزام کند.
آقای کوهلر در ضمن اعلام استعفای خود در روز دوشنبه، گفت: "برای من افتخار بوده است که به آلمان به عنوان رئیس جمهوری خدمت کنم."

رئیس جمهوری آلمان در حالی که همسرش در کنار او ایستاده بود، گفت متاسف است، اظهارات او باعث شده در باره موضوعی که باعث نگرانی مردم آلمان بوده، سوءتفاهم به وجود آید.
ینس بوئرنسن، سخنگوی بوندسرات، مجلس علیای آلمان، کفالت ریاست جمهوری را بر عهده گرفته است. او عضو حزب سوسیال دموکرات آلمان است که در جبهه مخالف دولت قرار دارد.
گزارشگر بی بی سی در برلین می گوید اظهارات آقای کوهلر در باره ماموریت های نظامی آلمان باعث شرمساری دولت صدر اعظم، آنگلا مرکل شده است. دولت آلمان شدیدا و به طور گسترده تحت فشار بوده است که سربازان این کشور را از افغانستان خارج کند.
گزارشگر بی بی سی همچنین گفت تصمیم شوک آور آقای کوهلر در بدترین شرایط زمانی برای دولت آلمان اعلام شده است.
نظرسنجی ها نشان داده است که میزان محبوبیت دولت خانم مرکل به پایین ترین حد خود در چهار سال گذشته تنزل یافته که دلیل اصلی آن نحوه اداره بحران در منطقه یورو بوده است.