در ادامه جنرال سرويس! امروز صبح رفتم عكس كامل دندون گرفتم و آزمايش خون دادم كه ببينم چربي و قند و كوفت و زهرمارم در چه حالن! بعد هم كه سر مامان بزرگ جان خراب شدم! فعلا شديدا درگير مرتب كردن وسايلم هستن. يعني دور ريختني ها رو – كه كم هم نيستن – جدا كردن و دور ريختن. خدائيش آدم چقدر آشغال نگه ميداره ها! داشتم فكر ميكردم كتابهامو به جاي اينكه كلي به اين كتاب خرها كه مفت ميخرن بفروشم بيام يه شوي كتاب بذارم. اونا مثلا دويست جلد رو ميخرن سي هزار تومن ولي من اگه جلدي پونصد هم بفروشم خيلي بيشتر ميشه. بعد هرچي موند رو به اونها بفروشم. كلي كتاب دارم. قديميترينش كتاب سن عقل ژان پل سارتره كه چاپ سال تولدمه يعني سال هزار و سيصد و چهل و هشت! البته شو كه نه فقط به دوست و آشنا بگم. بعدش هم بايد اثاث خونه رو حراج بذارم. كم كم بايد شروع كنم ديگه. ميدونم پول اينها چيزي نميشه اما همون هيچ چي رو هم به طرز فجيع ناك جاتي! لازم دارم
-------------------
اي مرده شور محل كار سابقم رو ببرن! يه ماه و نيمه كه اومدم بيرون كوفت هم بهم پول ندادن! نه ماه عيدي و سنوات و مرخصي + يك ماه اضافه كار طلبكارم. هر وقت نماز خوندين آخرش سه بار بگين مرگ بر موهبتي – جهانگيري و جليليان! يادتون نره ها
-------------------
اي مرده شور محل كار سابقم رو ببرن! يه ماه و نيمه كه اومدم بيرون كوفت هم بهم پول ندادن! نه ماه عيدي و سنوات و مرخصي + يك ماه اضافه كار طلبكارم. هر وقت نماز خوندين آخرش سه بار بگين مرگ بر موهبتي – جهانگيري و جليليان! يادتون نره ها
-------------------
فردا دوازدهم بهمن مصادف است با بيست و هفتمين سالگرد تولد مهناز + بيست و هشتمين سالگرد ورود ... و خدادمين سالگرد حمله اسكندر مقدوني به ايران - نميدونم چندمين سالگردشه- با توجه به اينكه دو نفر آخر به ايران وارد شده و بهش گند زدن ميشه حدس زد كه مهناز هم با ورود به اين دنيا چه گندي بهش زده! مگه نه؟
-------------------
پي نوشت: منتخب نوشته هاي وبلاگهاي قبليم رو به اين وبلاگ - بدون امكان نظرخواهي- اضافه كردم