Mar 10, 2007

تولدي ديگر

چند وقت پيش با دو تا از دوستام- يك زن و شوهر- كه اونها هم لاتاري گرين كارت سال 2007 رو برنده شدن اما هنوز نوبت مصاحبه بهشون نرسيده رفتيم شام بيرون. هر سه نفرمون به چند تا نتيجه مشترك در مورد زندگي اي كه شايد در پيش داشته باشيم- در خارج از ايران- رسيديم. شروع دوباره همه چيز- نه به معني شغل جديد يا پول جمع كردن از صفر بلكه به معناي يادگرفتن همه چيز از صفر- درست مثل يك بچه با اين فرق كه در مورد بچه همه اطرافيان از آموزش دادن بهش لذت مي برن و در مورد ماها نه- در اين سنين سخته. ما همه ميدونيم اينجا در هر شرايطي چه كاري بايد بكنيم. به همه زير و بم زندگي در ايران آشنا هستيم و تمام اصطلاحات رو ميدونيم و لهجه ها رو كاملا ميفهميم و حتي ميتونيم عينا شبيه شون رو تلفظ كنيم
-------
يكي از دوستام كه سالها پيش ازدواج كرد و از ايران رفت ميگفت اوايل حتي با اين مسئله كه در رستوران بلد نبود چه سسي را براي غذاش سفارش بده هم مشكل داشت! جالب اين بود كه برخلاف خيليا اين بخش ماجرا منو نميترسونه. من زيادي دمدمي هستم. تنوع حتي از نوع سختش برام جالبه
-------
يادمه مدتها پيش با پروانه هيچستاني چت ميكردم. ازش پرسيدم اوايل كه رفته بود آمريكا سخت ترين چيز براش چي بود؟ كه گفت زبان. راست ميگه. هر چقدر انگليسي هامون خوب باشه قطعا باهاش و در اون محيط انگليسي زبان خيلي مشكل خواهيم داشت. سي و هفت سال فارسي حرف زدم. نوشتم و خوندم. زياد هم خوندم. در محل كارهاي خصوصي و دولتي انقدر متن نامه اداري ديدم كه حد نداره. ايفاد كردم- آرزوي توفيق الهي داشتم- تعامل و همفكري به كار بردم- عطف و پيرو زدم و... حالا چه قدر طول ميكشه انگليسي ام به اون حد برسه؟ كه بتونم شكسپير- البته اصل و نه ترجمه اش رو به راحتي خيام- حافظ و... درك كنم؟ خيلي راحت نامه شخصي – كاري – عاشقانه- دوستانه يا... بنويسم. به انگليسي وبلاگ داشته باشم- با دوستام شوخي كنم و با متلك روي دشمنام رو كم كنم و هزار و يك چيز ديگه. واقعا چقدر طول ميكشه؟
شايد هيچ وقت! اين بخشه كه جدا ميتونه ترسناك باشه
-------
امروز مثلا اربعينه. رفته بودم مركز خريد تنديس. ماشاءا... فوج فوج عزاداران حسيني با مانتو كوتاه و كله جوجه تيغي!- همه هم نسل انقلاب- در حال رد و بدل كردن شماره بودن! دلم ميخواهد به دولت بگم: جان مادرتون بپذيرين كه حداقل نصف مردم عزادار نيستن. بيخيال شين ديگه. هي فرهنگ عاشورا فرهنگ عاشورا ميكنين
---

5 comments:

Anonymous said...

Agar man Khersam oonam Toolam ast. Agar man Shin basham oon ham Shinche.

Anonymous said...

وقتي ميگم بايد واسه بازنشستگي رفت انور ميگي نه بابا صاف از فرودگاه آدم ميبرن خانه سالمندان چون كله ادمم قد جلبك دريائي شده احتياجي به ايجاد رابطه كلامي غير كلامي ايماء و اشاره اي يا هر گونه رابطه ديگر نيست پس فقط كافيه راحت رو صندلي جرخدار لم بدي

Anonymous said...

میدونی دوست جونی ...هر چی هم زبانت خوب بشه احساسات رو نمیشه یکی کرد ...دنیاهامون فرق داره ...نوع شادیها و احساساتمون ...در برابر شوخی هاشون لبخندی میزنیم در حالیکه تو دلمون میگیم بی مزه !!!اونها هم از حرفها و تعریفهای ما صورت مهربان و هیجان زده شون رو نشون میدن ولی دنبال فرصت برای پیوستن به یک مثل خودشون ....ببخش تلخ بودم . میبوسمت

Anonymous said...

دقیقا تولدی دوباره است. مثل کودکی که وقتی بدنیا میاد یه نقصی داره. هیچوقت یه بچه طبیعی نمیشه.کسایی که مهاجرت می کنن هیچوقت نمی تونن مثل اهالی اون کشور عادی باشن.

در هر حال کار نشد نداره

Anonymous said...

Hi,
I just wanna say Thankyou for your greeting in my BD.
I hope you long and happy life too.
Are you coming to US very soon?