Apr 15, 2007

تعميرات


ميتونم بگم تقريبا از خستگي رو به موتم. از هشت صبح تا حالا فقط داشتم كتاب و لباس جمع ميكردم. تصميم گرفتم تموم خونه رو تعمير و بنايي كنم. تعمير و بنايي كه چه عرض كنم در حقيقت احتياجي بهشون نيست بلكه براي ايجاد تنوعه
سراميك كف سالن- سالن! خونه 52 متري كه همه اش يه اتاق خواب- يك آشپزخانه- يك حمام- يك دستشوئي و يك اتاق اضافه به نام سالن داره- و موكت اتاق خواب رو بكنم و جاش لمينيت بذارم. كاغذ ديواريها رو بكنم و كل خونه رو رنگ كنم. كاشي هاي حموم رو عوض كنم و اگه پولم رسيد كابينتها رو هم عوض كنم. پرده ها و رومبلي ها رو عوض كنم. لوسترهاي نو بخرم و هود جديد نصب كنم. پاك زدم به سيم آخر. اول صبح انباري رو از چند تا كارتن بي مصرف خالي كردم و تا الان دو سومش تا نزديك سقف پر از كتاب شده- بسته بندي شده و مرتب- و تازه هنوز مقداري از كتابا باقي مونده. نميفهمم چرا وقتي كتاب ميخريدم فكر جمع كردنشونو نكردم!؟
نه سال پيش كه به اين خونه مي اومدم هم با آوردن كتابها كلي مصيبت داشتم اما اون موقع تعدادشون اين همه نبود. پنج سال قبل هم كه كاغذ ديواري ها رو عوض ميكردم مشكل داشتم اما چون با كف كاري نداشتم توي كارتن گذاشتمشون وسط اتاق و تازه اون دفعه هم اين همه نبودن. درصد خيلي زياديشون هم فيلمنامه و شعره
سه تا چمدون لباس جمع كردم بفرستم خونه بابا و تازه يك چمدون لباسهايي كه دائما لازم ميشن مونده با خودم بيان اونجا. بقيه اثاث رو اول همه رو ميچينن تو سالن و بعد از تعويض كف اتاق خواب همه رو ميارن اونجا و ميران سراغ سالن
---
از الان شديدا عزا گرفتم كه قراره چند روز خونه بابا يا مادربزرگم باشم. تصور زندگي با ديگران زير يك سقف- هر قدر اون ديگران با من مهربون باشن و دوستشون داشته باشم- برام وحشتناكه و نميتونم بفهمم سالها چطوري باهاش كنار ميومدم. ديگه نميتونم نصف شب اگه از خواب ميپرم تلويزيون رو روشن كنم- از شيشه آب بخورم- هر وقت دلم خواست بخوابم و هر وقت دلم خواست بيدار شم- هر برنامه اي كه دوست دارم رو در تلويزيون ببينم- هر وقت دوست دارم گريه كنم و داد بزنم. عجب غلطي كردم تصميم گرفتم خونه رو تغيير بدهم
---

17 comments:

Anonymous said...

خوب عزیز خسته نباشی
خبر نداری که من هم تقریبا تا دیروز همین شرایط تو رو داشتم
اسباب کشی داشتم و تو عید همش داشتم کتاب جمع می کردم
و روز جمعه هم کتاب ها و وسایل دوبار پهن شدند
به شدت درکت می کنم
هنوز کمرم و دستم و پاهام درد می کنه !
شدم مثل پیرزن ها !!
ان شاءالله خونه ات قشنگ و زیبا می شه و با یه روحیه خوب و عالی زندگی می کنی
شاد و موفق باشی

Anonymous said...

تازه هنوز نرفتی و به این حرفها افتادی صبر کن بری میبینمت.. هاهاهاها
بوس بوس
برات صبر جمیل و جزیل ارزو دارم.

Anonymous said...

خانم اين لمينيت همون كوفتي كه ما كف دفتر را كرديم بيا ببين چه اشغالي شده باور كن سراميك هاي ايروني خيلي قشنگ ميتوني پيدا كني كه با طرح چوبن - تو يك سر بيا دفتر ما يكساعت هم بيا بامن چند نمونه از اين سراميكها را نشونت بدم لمينيت شستشوش مزخرفه- از من گيس سفيد قبول كن مادر

Anonymous said...

سلام. خب پاشو بیا خونه ما. همه این کارایی که گفتی رو می تونی بکنی

نگاهی نو said...

man ham daram be hamin mosibat dochar meisham kole khoneh bayad rang sheh. Hala fekr kon kei mikhad inja ra rang koneh khob digeh hadset dorosteh khode bandeh gholi on ham che khonehei khoda be dadam bereseh ki tamom misheh rang zadanesh. Tazeh badesh ham asbab keshi darim ke in yeki ra dost daram aslan asheghe in hastam har chand sal manzel va mohit ra avaz konam va hame chi doro baram noye no sheh va tazeh va jadid

نگاهی نو said...

rasti dar morede tanha zendegi kardanha
man moghei ke be iran miyam shaayad bavaret nasheh hich ja rahat nistam ba inke mehmon hastam vally dost daram jaei vaseh khodam dashteh basham ke ageh mehmoni ham miram badesh akhare shab ham ke shodeh bar gardam manzele khodam khily sakhteh dar manzele digaran mondan

سبزينه said...

ماندانا: به خدا شركت شما نوع گدا بازي و ارزونشو گذاشته. خونه قبلي ما يادته ولي خاله ات زنده بود؟ اون همه سال لمينيت بود. خواهر فرح جون هم دو ساله داره. بابا سراميك خونه رو سرد ميكنه من به كي بگم؟

Anonymous said...

من اگه جای تو بودم و می خواستم اینهمه تغییر رو همزمان انجام بدم که خیلیم حال میده؛ حتما خونم رو عوض میکردم و بعد باقی مسائل.

Anonymous said...

دور از جونت عزیزم...

اگه خودت خوندی که هیچی مهم نیست ...

اگه نه هم که خوشحال شدم از اینکه برگشتی به زندگی عادی...تغییر خوبه...گاهی هم یه کم دور شدن از زندگی عادی باعث میشه آدم قدر خونش رو بدونه ...زیاد سخت نگیر این چند روزه رو...

بعد هم یه کم عقیده و تجربه شخصی با لمینت و موکت بود...اگه خواستی باز برات میگم ..

بوس

Anonymous said...

خانم گدا بازي كدومه اينا مدلهاي مختلف دارن مال اينجا اصلا پوشش شبه چوب داره كه همه روش خرد ميشه - تازه خير سر هيتلر آلماني

سبزينه said...

جهت اطلاع همه من مثل خلا كامنت مخمل رو بجاي تائيد پاكش كردم! نوشته بود كه اونجا همه لمينيت به كار ميبرن اما خودش موكت نرم و بلند و گرم رو براي اتاق خواب ترجيح ميده
خاله ماني پس من چه غلطي بكنم؟ شما چند وقت بعد خراب شد كفتون؟ از گارانتيش گذشته بود؟

شراره شریعت زاده said...

الهام جون الان فهمیدم کارت درست نشده. خیلی ناراحت شدم. یک حرف تکراری بهت می گم شاید عزیزم حکمتی توی این کار بوده. ناراحت نباش

Anonymous said...

من دهنم باز مونده از كاراي تو مگه قرار نيست بري؟ چرا شراره ميگه كارت درست نشده؟

اين همه هزينه براي اين چند ماه آخر الكي نيست؟

Anonymous said...

الان پستت رو ديدم. گفتن همدري و نوشتنش احمقانه ترين كار ممكنه. به قول آيدا راه براي خارج رفتن زياده. بدبختانه تو شرايط سياسي جالبي نيستيم و اين اتفاقها دامن تو رو هم گرفته. شايد اين تعميرات بتونه به طور ظاهري كمي شادت كنه و تغييري تو زندگي آرومت بده

سبزينه said...

مرسي شراره جان اما از اين همه حكمت خسته شدم! جوجو جان مادر ساعت خواب! اما مرسي عزيزم

آیدا said...

باز شد اما احتمالا دوباره بسته میشه.. هاهااها با این پست اخیر البته

نگاهی نو said...

kojaeiiiii aziz
khabari azast nist man hey miram va hey meiyam meibinam neveshti
AY KHASTEGIIIIIIIIIIIIIII
:)