Dec 17, 2006

...

بر همگان واضح و مبرهن است كه اينجانب از سرما بيزارم. بر برخي از شما هم مجددا واضح است كه به دلايلي شديدا در اضطراب به سر مي برم. جهت اطلاع آن عده كه در جريان نيستند هم اعلام مي كنم با وجود تمام مسائل ياد شده از محل كار خراب شده ام استعفا دادم و اين تنها قسمت خوشايند ماجراست. چون از كار كردن خسته شده ام و محل كارم نيز به درد لاي جرز ديوار ميخورد! حالا چرا اين دري وري ها رو با لحن خان بزرگ مظفر خان زرگنده دارم مي نويسم الله اعلم! به هر حال من اكثر اعمالم توي زندگيم بي دليل بوده و منبعد هم خواهد بود. آدم كه بعد از 37 سال به اين راحتي ها عوض نميشه
انگار اين مدت طولاني فاصله انداختن بين وبلاگ نويسي روم خيلي اثر گذاشته. بدتر از مهناز تنبل شدم. با اين تفاوت كه اون وقت نوشتن نداره و من حالشو! يعني گاهي حس ميكنم چيزي واسه گفتن ندارم. انگار تمام نوشتني هاي عمرم رو نوشتم و ديگه تموم شدن
ياد گيلدا خدا بيامرز مي افتم كه به ماندانا در مورد ازدواج خودش گفته بود كه اوايل از خاطراتشون واسه همديگه ميگفتن و بعدا ديگه حرفي واسه حرف زدن نداشتن! حالا منم انگار تمام خاطراتم رو تعريف كردم و در اين برهه از زمان (به قول ابراهيم رها در نشريه نسل سومي چلچراغ كه معلوم نيست منه نسل اولي واسه چي مي خوندمش! -شايد نسل دومي باشم اما قطعا نسل سومي نيستم!-كدوم برهه؟!) چيز خاصي براي تعريف كردن ندارم. يعني انقدر خسته ام و كلافه و پر از دلشوره كه ترجيح ميدم واسه آرامش خودم هم شده به شرايط حتي فكر نكنم چه برسه بخواهم بنويسمشون

6 comments:

Anonymous said...

می دونم نظرم خیلی واست مهمه! ولی من میگم همین دلشوره ها- همین دلواپسی هات رو هم بنویس. می بینی که من همیشه به حرف تو گوش می کنم و حرفایی که تو دلم قلمبه شده و عنقریب تبدیل خواهند شد به یه تومبور رو کاغذ می نویسیم و پاره می کنم و میریزم تو مستراح. یه ذره سنجد بخور و بنویس. از این به بعد هم که می شی عمو یادگار. یه خرده از خوابت بزن و بنویس.

Anonymous said...

چه ات شده کلروفیل جونم ؟؟؟ چرا خالی شدی ؟؟؟ بهت نمیاد ها ... خوشگل خانوم .. دوباره اینجا را ببندی هر چی دیدی از چشم شهلای خودت دیدی ... این یک تهدید جدی بود

سبزينه said...

یا علی چه تهدیدهایی! نگفتم میخواهم اینجا رو ببندم که بابا! گفتم حرفم نمیاد. یعنی ممکنه دیر به دیر آپ کنم یا مثل الان دری وری بنویسم! چه بداخلاق

Anonymous said...

حالا كامنتهاي منو ثبت نميكني!!! در اولين فرصت ميام ميكشمت

Anonymous said...

به به به به.....
مي بينم كه!
خوش اومدي شازده
فعلا هم داستانيم عزيزم
سخت نگي خودش خوب ميشه
بوس بوس

سبزينه said...

بابا به خدا من کامنتی از تو نداشتم خاله مانی! بعد از پست اولی تا این یکی