Dec 14, 2006

آرزو

از همون اول كه دنيا مي آئيم خيلي چيزها رو تو زندگي آرزو ميكنيم كه به بعضي ها ميرسيم و به بعضي ها نه. الان بحثم فقط در مورد اون دسته از آرزوهاست كه بهشون نميرسيم. از نظر من اينا دو دسته هستن: 1- يه دسته كه مدتي بعد ميفهميم چه خوب شد بهشون نرسيديم. ب- دسته اي كه تا آخر عمر حسرت نرسيدن بهشون به دلمون ميمونه
مثال دسته اول كه زياده و تازه مهم هم نيست. وقتي بعد از مدتي بفهمي آرزوت به درد لاي جرز ديوار مي خورده خوب ديگه اصلا اسم آرزو رو رويش گذاشتن معني نداره! مثال دسته دوم هم زياده و براي خود من يكي از بزرگترين هاش فوت مادرمه. گرچه اين مورد شايد به اين برگرده كه بايد بپذيريم دير يا زود همه مي ميرن. پس اينجا هم آرزوي زنده موندن كسي رو كردن شايد بي معني باشه. بگذريم كه اگه بخواهيم اين بحث رو ادامه بدهيم ميرسيم به اين كه اصلا نفس آرزو كردن بي معني است! نهيليست شدم رفت
اما مسئله اينجاست كه باز هم وقتي آرزويي داري كه مي دوني ممكنه برآورده نشه - گرچه خيلي از شرايطش آماده است- بدون به ياد آوردن اين كه دفعات قبلي مدتي بعد ديدي چه خوب شد كه به آرزوت نرسيدي دلت شروع به تاپ تاپ ميكنه و از همه خواهش ميكني برات دعا كنن و... نميدونم آدميزاد -اگه بشه اسم من رو آدم گذاشت!- كي ميخواهد درس بگيره

4 comments:

Anonymous said...

سبزینه جونم

خداییش خودت فهمیدی چی میگی ؟؟؟ من که نفهمیدم .. البته یک کمی اش هم
به هوش سرشارم بر میگرده ...
امیدوارم به تمام آرزوهایت برسی .. امیدوارم

سبزينه said...

حالا كه تو چت برات توضيح دادم هم نفهميدي پروانه جونم؟

Anonymous said...

حالا تو نتونستی ببینی من یک کم مرموزانه حرف می زنم کلروفیل جونم ؟؟؟

Anonymous said...

همینه دیگه. من واسه همین همیشه با خودم درگیرم که واسه چی مای اینقدر قاتی پاتی باید بشیم اشرف مخلوقات؟!