Mar 31, 2007

بدتر از بد


در طول زندگي سرنوشت بارها همه ما رو به مرگ گرفته كه به تب راضي بشيم. چه در زندگي شخصي و چه در زندگي اجتماعيمون
روزي كه كوليت اولسروز گرفتم به خودم و زمين و زمان دري وري گفتم و فرياد زدم غافل از اينكه چند سال بعد به دليل پاسخ ندادن بيماري به دارو بايد جراحي پشت جراحي رو تحمل كنم و حسرت روزهاي كورتون خوردنم رو بخورم. از ناكارايي خاتمي فغانم به هوا بود و الان روزي هزار بار آرزوي حضور خاتمي رو دارم و تازه ميفهمم رئيس جمهور نالايق يعني چي! وقتي دانشگاه جامع كار ميكردم از محيط كار دولتيش بيزار بودم تا اينكه رفتم موسسه استاندارد و فهميدم كار دولتي بد و محيط و آدمهاي خيلي بد يعني چي و به معاونهاي بي ادب و لات دانشگاه صد رحمت فرستادم. زماني بود كه نگران تحريم اقتصادي ايران بودم و الان آرزومه كه ماجرا با تحريم به پايان برسه و حمله و جنگي در كار نباشه. بچه هاي مقيم خارج در وبلاگهاشون مطالب ترسناكي نوشتن. به اين لينك ها نگاه كنين
http://www.mibibi.com/2007/03/30/post-236/
http://poshtehichestan.blogfa.com/post-156.aspx
http://www.kaariz.com/comments.asp?id=172
http://makhmalbanoo.blogfa.com/post-121.aspx
---
بي بي سي هم نوشته كه: اتحادیه اروپا از ایران خواست بلافاصله و بدون قید و شرط پانزده سرباز نیروی دریایی بریتانیا را که یک هفته پیش در آبهای خلیج فارس بازداشت کرده، آزاد کند و هشدار داد که در صورت توجه نکردن به این خواسته تدابیر مناسب را اتخاذ خواهند کرد و از دولت جمهوری اسلامی خواستند بدون درنگ دولت بریتانیا را از محل نگهداری بازداشت شدگان آگاه کند و فرانک اشتاین‌مایر وزیر خارجه آلمان که کشورش هم‌اکنون ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را بر عهده دارد پس از صدور این بیانیه به خبرنگاران اروپایی یادآور شد كه اتحاديه اروپا از كنار چنين مسئله مهمي به سادگي نخواهد گذشت. همچنين سخنگوی وزارت امورخارجه آمریكا در واکنش به گمانه‌زنی‌های رسانه‌های غربی مبنی بر اينكه تهران قصد دارد ملوان های انگلیسی را با دیپلمات‌های ایرانی بازداشت شده در شهر اربیل عراق معاوضه كند و اعلام كرد كه آمریکا حاضر نخواهد شد به چنین معاوضه‌ای تن دهد
اين وسط هم دسته گل نوراني همچنان اصرار ميكنه كه هولوكاست دروغه و غلط نكنم عاقبت با اين مزخرفاتش يك هولوكاست- كه اين دفعه قطعا راسته!- تو ايران بوجود مياد. خدا رحم كرد كسي مدعي نيست مسلمونها يا ايرونيها كوره هاي آدمسوزي رو راه انداخته بودن وگرنه اين بابا چه ميكرد
-------
انگار بايد بپذيرم كه تناسخ امريست حقيقي! جز اون هيچ چيز برام توجيه كننده اين نيست كه چرا بعضيها بايد در ايران دنيا بيايند و بعضيها در سوئيس و بعضيها هم در آفريقا! فكر كنم ماها زندگي قبليمون از سربازهاي تيمور يا نرون بوديم. يعني هر ايروني در زندگي قبليش چند نفر رو كشته كه در زندگي فعليش داره اين شرايط رو تحمل ميكنه!؟
---

Mar 28, 2007

تحمل كن


از نظر من مهاجرت مثل قطع يك رابطه عاطفي ميمونه. وقتي رابطه اي رو قطع ميكني چند وقتي- كم يا زياد- احساس ميكني خوشحالي و باري از روي دوشت برداشتن اما اين دوره سريع ميگذره و آدم شروع ميكنه به قاطي كردن و درست اون لحظاتي كه تحمل دوري طرف مقابل براش غيرممكن ميشه و هر لحظه ميخواهد دوباره به طرفش تلفن كنه همونها لحظاتي پاياني هستن. انگار فواره به اوج رسيده و فقط يه كمي ديگه بايد صبر كني تا فرود بياد. اگه اون مقطع تحمل كردي و تماس نگرفتي به طور معجزه آسا و سريعي بعدش ميبيني همه چيز رو به پايانه. دلتنگي- غم- افسوس و... و بعدش دوره جديدي شروع ميشه
---
در مورد اقامت دائمي و طولاني در يك كشور خارجي هم همين حس رو- گرچه شايد غلط- دارم. مشخصا اولش حالت يك توريست رو دارم. بهم خوش ميگذره و خيلي ذوق زده هستم اما كم كم درد دوري شروع ميشه و به جايي ميرسه كه ميزنه به سرم كه بايد برگردم! اونجاست كه اگه طاقت بيارم و يادم بياد چرا رفتم به مرحله سوم ميرسم. مرحله اي كه در اون شخص حالش خيلي بهتر از مرحله دوم ست
-------
درسته كه من توي زندگيم هرگز آدم هدفمندي نبودم اما اينجا اون جاييه كه بايد باشم. يعني بايد اهداف كوتاه مدت- ميان مدت و بلند مدت اقامتم رو مشخص كنم. راستش مهم ترين هدف من از رفتن بعنوان يك هدف بلند مدت اينه كه پاسپورت آمريكايي ام رو بگيرم كه مشخصا مدتي طول ميكشه. در اين بين قطعا بايد اهداف ميان مدت و كوتاه مدتي هم داشته باشم
پيدا كردن كار- تكميل كردن زبان- پيشرفت شغلي و... اما اين كه كدوم كوتاه مدت تر هستن و كدوم مهم تر يا... چيزيه كه بايد بعد از رسيدنم مشخص بشه
---

Mar 26, 2007

هيچ چيز


بيست و چهار سالم بود كه يك دوره كلاس تجربي خودشناسي رفتم كه استادش از آمريكا اومده بود. كلاس ها شامل دوره هاي بيسيك- ادونس- مستري و پيشتازي- بميره اين بلاگر كه نميشه توش همزمان فارسي و انگليسي نوشت و قاطي ميكنه!- بودن. دوره بيسيك سه روز پشت سر هم از 9 صبح تا 9 شب- ادونس پنج روز پشت سر هم با همون مدت زماني و مستري هم سه روز پشت سر هم بود. پيشتازي يكسال طول ميكشيد و هفته اي يك بار- يك نصفه روز- برگزار ميشد كه ميشه حدس زد من تنبل تر از اون بودم كه كاملش كنم! دوره ها الان ثبت شدن و در فرهنگسراها برگزار ميشن و در نتيجه ديگه مختلط نيستن و خيلي از مباحثش هم عوض شده اما اون زمان مخفيانه بود و خيلي هم جالب. استادش هم به هر مبحثي كه عنوان ميكرد ميگفت بازي. يعني با توجه به اينكه معتقد بود: زندگي كلا يه بازيه
---
يادمه تو دوره مستري هركس بايد روي يك سكو مي ايستاد و بقيه يه بند سرش داد مي زدن: چي هستي؟ كي هستي؟ اونم اول مثلا ميگفت: يكي هستم مثل همه. بعد كم كم اعصابش بهم ميريخت و از بديهاي خودش ميگفت. مثلا ميگفت: خودخواهم- پستم و... اما بقيه همچنان ادامه ميدادن چي هستي؟ كي هستي؟
---
آخرش جو طوري پيش ميرفت كه طرف مي گفت: بابا ولم كنين. من هيچ چيز نيستم! اينجا بود كه استاده تو گوشش ميگفت: نه بگو من هيچ چيز هستم. من شروع هستم. من نه مثبت هستم و نه منفي. هرگز نگو هيچ چيز نيستم. بدي كني يا خوبي- خودخواه باشي يا نه بهر حال هيچ چيز هستي
-------
اينم شايد شنيده باشيد كه يك نفر در يك جمعي يك اسكناس از جيبش در مياره و ميگه كي اينو ميخواهد؟ همه ميگن: من. اسكناس رو تا ميكنه و سوال رو تكرار و همه همون جواب رو ميدن. اسكناس رو مچاله ميكنه باز هم ميخوانش. روش خط ميكشه باز نظر كسي عوض نميشه. آخرش ميگه: مي بينيد؟ چيزي كه ارزش داره به هيچ طريقي ارزشش از بين نميره. ممكنه له بشه- مچاله بشه- خط خطي بشه اما ارزشش هميشه يكسانه
درست مثل تك تك ما
---

Mar 20, 2007

نوروزی نو- بهاری نو- سالی نو: هزار و سیصد و هشتاد و شش مبارک

سال نو بر همگان مبارک


زمانی که مراسم مربوط به سالگرد ملی شدن صنعت نفت رو میدیدم به این فکر کردم که این ملت هرگز سهمی از نفت خودش نبرده. یا تو جیب انگلیس رفته یا شاه یا دولت فعلی

-------

چشم شور شنیده بودیم اما مگه قلم هم شور میشه؟! همچین که گفتم شهرام جزایری هم فرار کرد اینا دستگیرش کردن! پس چرا دولت آمریکا رو چشم نمیزنم؟ من که دم به ساعت میگم چرا جواب اف. بی. آی چکم نمیاد!!! پس باید بیاد دیگه

-------

وقتی تو وبلاگ علی در مورد انصراف کارشناسان روسی از همکاری با ایران در بوشهر خوندم و به احتمال جنگ و درگیری مجدد- باتوجه به نزدیک شدن زمان جلسه شورای امنیت- فکر کردم فقط این به ذهنم رسید

صلح سفید و آبی چتر قشنگ روشن یه روز میفته سایه اش رو آسمون میهن... مردم دل شکسته چشم انتظار صلحند

یعنی به عمر ما قد میده؟


یادمه جایی خونده بودم که یک روس تبعیدی هشتاد و پنج ساله ده سال قبل از فروپاشی نظام کمونیستی گفته بود که مطمئنه قبل از مرگش روسیه آزاد رو میبینه. اما من دلم میخواهد ایران زود آزاد شه نه زمان پیری کوری من یا بعد از مرگم


اگه به ایران حمله بشه برخلاف خیلی ها که میگن در اون صورت از ایران نمیرن- یکیش دوست پسر اسبقم که میگفت اینکه در این شرایط حاضرم از ایران برم نشونگر اینه که مردمم- کشورم- خانواده ام و اونو دوست ندارم- که اونو واقعا دوست نداشتم!- من اگه بتونم حتما از ایران میرم

خدائیش به جای اینکه تا حد امکان آدما رو از دیونه خونه ای که دولت ایجاد کرده نجات بدهم چرا باید با موندنم یکی هم به اونا اضافه کنم؟

نه تنها میرم بلکه تمام تلاشم رو هم برای بردن هر کس که بتونم میکنم. نگید اگه همه بروند کی ایران رو نجات بده. ایران از بیست و دو بهمن پنجاه و هفت تا حالا از دست رفته. نجات کیلوئی چنده؟ خیلی تو این مدت نجاتش دادیم؟ فقط نشستیم نگاه کردیم چطور بهش گند زدن. اگه پتیشن امضا کردن میشه نجات خوب این کار رو که از کشورهای دیگه هم میشه انجام داد! آیا این رفتن با زمانهایی که از ترس بمب و موشک به بیرون شهر میرفتیم فرق داره؟ اگه کارم هم درست نشه میرم درست مثل زمان جنگ تو هفت تا سوراخ قایم میشم. تعارف هم ندارم. اگه کسی خیلی شجاعه یا فکر میکنه این دلیل وطن دوستیه بره واسه احمدی مژده بجنگه! به من چه. از مردن نمیترسم و یا ازش بدم نمیاد اما نمیخوام بخاطر اینا کج و کوله و یا شیمیایی بشم. برای من حساب ملت و کشورم از دولت حاکم بر وطنم کاملا جداست

چند وقت پیش کیهان نوشته بودکه حسین درخشان در وبلاگش گفته اگه آمریکا به ایران حمله کنه برمیگرده و از ایران دفاع میکنه و در اون صورت براش سگ رهبر ایران به سرتاپای دنیا میارزه والله منکه حرف کیهانیان رو قبول ندارم اما اگه راست باشه میگم: این گوی و این میدان! بفرمائید! تمام این بدبختی ها از سمت همین کسیه که شما به سگش!!! عزت میذارین. برای نجات این کشور اول باید این آدما برن نه اینکه با همکاری باهاشون به موندنشون کمک بشه. من به شخصه همه اش یک زندگی دارم که بهترین قسمتش توسط این دولت نابود شده و خیال ندارم بقیه اش رو از این بدتر کنم. اگه کسی در مورد خودش این خیال رو داره بسم الله


فقط امیدوارم خریت های این جناب هاله نور اف. بی. آی چک منو به گند نکشه. از جودی قبلا شنیده بودم که زمان یازده سپتامبر جواب اف. بی. آی چک یکی از آشناهاش رو انقدر دیر دادن که گرین کارتش خود به خود باطل شد- گرین کارتی که از طریق لاتاری صادر بشه تا سی ام سپتامبر بیشتر اعتبار نداره یعنی من باید تا قبل از سی ام سپتامبر امسال وارد آمریکا بشم وگرنه لاتاری ام باطل میشه- خودخواهیه؟ شرمنده اما حقیقت تلخه دیگه. من اول فکر خودمم . یعنی اکثریت آدما همین هستن مگر اینکه یا قدیس باشن یا خل. البته همه میدونیم در ازای هر یک میلیون نفر خل یک نفر قدیس پیدا میشه

------

جای همه تون نه خالی! از قبل از سال تحویل اومدم شمال. قبول دارم که شمال ایران سرسبزه و قشنگ. ایزدشهر هم شهرک خیلی زیباییه و شبهاش تا صبح لب ساحل بزن و برقصه و آدمهای باحالی دورم هستن اما من همه عمر عیدها اومدم شمال! خسته شدم به خدا! این همه جای قشنگ تو این مملکت واسه دیدن هست. چرا این بابا خان حاضر نیست جای دیگه بره؟ وقتی هم میگم میخوام عید آخری که ایران هستم رو تهران و خونه خودم باشم یا برم مثلا یزد- کرمان- اهواز یا... میگه: نه چون آخریشه باید با ما باشی!!! ما هم فقط میریم ایزدشهر! حتی حاضر نیست بره لاهیجان ویلای خواهرش- یعنی عمه بنده- که منم باهاش برم و جوجو رو هم ببینم! ای خدا! اف. بی.آی خراب شی! بمیری! زودباش دیگه! دق کردم. این بوبوها از دم جماعتشون یه جورایی هستن دیگه! فقط بوبوی جوجو نیست که! ای بمیری اف. بی.آی! چرا جواب منو زودتر نمیدی!؟


Mar 15, 2007

اينجا تهران است- صداي دستگاه قضايي ايران

قبل از شروع جهت اطلاع كساني كه الان بهم ميگن "مگه فكر ميكنه خارج از ايران مدينه فاضله است؟" بگم كه بله ميدونم اونجا هم از اين خبرا هست اما در اينجا من قصد دفاع از اونا رو ندارم بلكه ميخوام فقط و فقط در مورد سيستم قضايي ايران بنويسم
-------
هميشه برام سئوال بوده كه چرا عكس مقتول بيچاره رو چاپ ميكنن اما عكس قاتل رو شطرنجي ميكنن؟ چرا قاتل آبرو داره اما مقتول- كه گاهي بهش تجاوز هم شده و طبق ادبيات جديد جزائي ايران مورد آزار و اذيت قرار گرفته آبرو نداره؟
-------
شهرام جزايري كه دمش گرم عين فيلمهاي دهه شصت فرار كرد- راستش ياد فيلمهاي فرار بزرگ و پاپيون افتادم. جاي استيو مك كوئين خالي!- و تازه يك ميليارد هم- اگه بيشتر نباشه- با خودش برد. به اين ميگن فرار! دو روز قبلش هم يه محكوم به اعدام فرار كرد چون با اينكه حكمش تائيد هم شده بود هنوز مامور خريد زندان بود. فاضل خداداد به جرم مفاسد اقتصادي اعدام شد در حاليكه يك قاتل اگه ولي دم مقتول رضايت بده زنده ميمونه. قاعدتا در تمام دنيا قتل بزرگترين جرم محسوب ميشه اما... خوب ديگه
-------
عاطفه دختر مجردي بود كه به جرم فحشا در نكاء اعدام شد در حاليكه در تهرون كلي زن متاهل همون كار رو ميكنن اما كسي نميفهمه. از نظر من اشكالي نداره ها اما ميگن تو اسلام گناه زن متاهل غير قابل بخشايشه
-------
بالاترين جرم در ايران جرمهايي هستن كه متهم در اونها محكوم به فساد در ارض ميشه. اما مسئله اينه كه مفسد في الارض كي هست؟ اصلا به كدوم دليل و قانون فاضل خداد مفسد في الارض بود اما جزايري نبود؟ حكمي كه براي جزايري بعد از فرار صادر شد 14 سال زندان بود كه 5 سالش رو تحمل كرده بود. اين در حاليه كه مرتضي رفيق دوست به حبس ابد محكوم شد اما خيلي زودتر و راحت تر از جزايري پرونده اش ماست مالي شد
قاچاقچيهاي نسبتا خرده پا به اعدام محكوم ميشه اما كله گنده هاشون- كه اكثرا پست سياسي دارن- راست راست ميگردن
---
خدائيش قاضي بدون هيئت منصفه چقدر قدرت تشخيص داره؟ مگه نميگن اينكه فقط پيغمبر و ائمه معصوم هستن و اشتباه نميكنن؟ اشتباه يك قاضي وقتي به قيمت جون كسي تموم بشه چه جوري قابل جبرانه؟ آدميزاد چطور ميتونه چيزي رو كه نميتونه برگردونه از كسي بگيره؟ منظورم زندگيه. چطور ميشه به كسي حكم اعدام داد؟
از نظر من فقط خداست كه ميتونه جون كسي رو بگيره چون خودش هم ميتونه جون رو به كسي بده. درسته كه قاتل جون كسي رو گرفته اما آيا نبايد ما با اون- كه شايد هم بيمار روحي باشه- فرق داشته باشيم؟
-------
تعدادي از فعالان جنبش زنان ميرن براي يكسري حقوق اوليه- و نه اعتراض به حكومت- تجمع ميكنن و دستگير ميشن ولي اگه همون تجمع رو زنان چادري در اعتراض به حجاب بقيه انجام بدهند مشكلي نيست. اين در حاليه كه مطابق قانون اساسي- كه هيچ وقت هم رعايت نميشه- تشكيل اجتماعات و راه پيمائي ها بدون حمل اسلحه به شرط آن كه مخل مباني اسلام نباشد آزاد است
-------
دموكرسي خوبه براي فرانسه! دولت فرانسه مطابق قوانينشون حجاب در مدارس رو ممنوع ميكنه- دفاع نميكنم ها- و دولت ايران حجاب رو در همه جا و براي همه- حتي توريست ها- اجباري. اون وقت مرگ بر فرانسه است و آي آزادي كجا رفته است كه از دل اين ملت غيور! بيرون مياد و هيچ كس هم نميگه آقا جون اگه بايد به قانون احترام گذاشت بايد به هر دو نوعش احترام گذاشت و اگه نه شماها هم نبايد- حداقل از يك مسيحي- توقع رعايت حجاب رو داشته باشين
-------
مانا نيستاني – به عمد يا اشتباهي- كاريكاتوري ميكشه و به يك قوميت ايراني توهين ميكنه و براش تقاضاي اشد مجازات ميشه تا جايي كه مجبور ميشه براي نجات جونش در مدت مرخصي فرار كنه اون وقت رئيس جمهور نازنين كه قطعا بايد ادبيات سياسي رو بدونه توهين بدتري به تمام زنان گيلاني ميكنه و انگار نه انگار! خدائيش توني بلر جرات داره راجع به مثلا زنهاي منچستر- برايتون يا... چنين چيزي بگه؟ باز نگيد چرا از غربيها دفاع ميكنم. اصلا قبول در تمام غرب آزادي و دموكراسي ظاهريه اما اگه يكي تون بتونيد يك نمونه نشون بدهيد كه در يك كشور پيشرفته غربي چنين توهيني توسط رئيس جمهورش علنا به زنهاي اون كشور شده و مردم به قول ابراهيم نبوي شلوارش رو بادبان نكردن! پيش من جايزه داريد
-------
عده اي بي دين و كافر دانماركي كاريكارتورهاي توهين آميزي ميكشن و فريادهاست كه به هوا ميره و شيشه سفارتهاست كه ميشكنه. اون وقت در وزارت آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران آزمون ارتقاء سطح معلمان برگزار ميشه و در اونجا سوالاتي مطرح ميشه كه اگه پيغمبر زنده بود قطعا خودش رو دار مي زد
---
بهرحال اينجا ايران است صداي قوه قضائيه جمهوري اسلامي ايران
---

Mar 13, 2007

بهار


بهار نزديكه. بهاري كه شايد آخرين بهار اقامت من در ايران- جاي كه بدنيا اومدم و بزرگ شدم- باشه. وقتي به اين موضوع فكر ميكردم يهو به ذهنم رسيد كه بهاري هم وجود داره و در راهه كه آخرين بهارزندگي من خواهد بود. اما از فكر كردن به اين موضوع هيچ حس بدي بهم دست نميده. اگه بخوام روراست باشم بايد اعتراف كنم كه هيچ وقت از مردن نه تنها نترسيدم بلكه حتي بدم هم نيومده! حتي در اين چند ماهه اخير كه به خاطر رفتن به آمريكا هيجان زده و خوشحال هستم هم اگه بهم بگن كه همين الان ميميري واسم مهم و يا حتي ناراحت كننده نيست. شايد چون ميدونم اگه برم آمريكا هم فرقي نداره. بالاخره كه بايد مرد- دير و يا زودش چه چه فرقي داره؟
اين نظر خودمه ها. ماندانا و مشتي نرويد الان برام روي منبر كه آي: زندگي زيباست اي زيباپرست!!! خوب به نظر من زيبا نيست! چه كنم؟! من كه خودم ميگم نهيليستم! همون بهتر كه از ايران برم شايد تنوع كمي حالم رو بهتر كنه
---
تو زندگيم دوسال خيلي خوب داشتم. سال 66 كه دانشگاه قبول شدم و سال 85 كه لاتاري گرين كارت آمريكا رو برنده شدم
دو سال خيلي بد. سال 75 كه مادرم فوت كرد و سال 80 كه 4 تا از 5 تا جراحيم انجام شد
و دوسال نسبتا بد. سال 74 كه شروع بيماري خودم و شروع سرطان مادرم بود و سال 79 كه اوج بيماري ام بود و منجر به جراحيهام شد و خيلي درد جسمي كشيدم
سي و يكسال بقيه اش معمولي بود. اما در تمام اين سي و هفت سال- همونطور كه گفتم حتي در دو سال خوبش- از مردن نه بدم ميومد نه ميترسيدم
-------
به هر حال بهار داره مياد و به چندين و چند دليل برام خيلي خوشحال كننده است: 1- هوا رو گرما ميره 2- الهام رو به آمريكا ميره! 3- قراره اونجا در ايالتي اقامت كنه كه حتي زمستونهاش زياد سرد نميشن 4- زندگيم داره دستخوش تغيير ميشه و من هميشه تغيير رو دوست داشتم و دارم و از ركود بيزار بودم و هستم حتي اگه مطمئن باشم اون تغيير در جهت منفيه چه برسه به الان كه ممكنه در جهت مثبت هم باشه
-------
امشب چهارشنبه سوريه. سنتي كه در قاموس نسل جديد به يك وحشي بازي كامل تبديل شده. فردا تهران شبيه به يك ميدان جنگ خواهد بود. با ديوارها و تابلوهاي سوخته- با بيمارستان هاي پر و با كف خيابانهايي كثيف! يكي ديگر از هداياي ناشي از محدوديت هاي جمهوري اسلامي به ملت ما
---

Mar 10, 2007

تولدي ديگر

چند وقت پيش با دو تا از دوستام- يك زن و شوهر- كه اونها هم لاتاري گرين كارت سال 2007 رو برنده شدن اما هنوز نوبت مصاحبه بهشون نرسيده رفتيم شام بيرون. هر سه نفرمون به چند تا نتيجه مشترك در مورد زندگي اي كه شايد در پيش داشته باشيم- در خارج از ايران- رسيديم. شروع دوباره همه چيز- نه به معني شغل جديد يا پول جمع كردن از صفر بلكه به معناي يادگرفتن همه چيز از صفر- درست مثل يك بچه با اين فرق كه در مورد بچه همه اطرافيان از آموزش دادن بهش لذت مي برن و در مورد ماها نه- در اين سنين سخته. ما همه ميدونيم اينجا در هر شرايطي چه كاري بايد بكنيم. به همه زير و بم زندگي در ايران آشنا هستيم و تمام اصطلاحات رو ميدونيم و لهجه ها رو كاملا ميفهميم و حتي ميتونيم عينا شبيه شون رو تلفظ كنيم
-------
يكي از دوستام كه سالها پيش ازدواج كرد و از ايران رفت ميگفت اوايل حتي با اين مسئله كه در رستوران بلد نبود چه سسي را براي غذاش سفارش بده هم مشكل داشت! جالب اين بود كه برخلاف خيليا اين بخش ماجرا منو نميترسونه. من زيادي دمدمي هستم. تنوع حتي از نوع سختش برام جالبه
-------
يادمه مدتها پيش با پروانه هيچستاني چت ميكردم. ازش پرسيدم اوايل كه رفته بود آمريكا سخت ترين چيز براش چي بود؟ كه گفت زبان. راست ميگه. هر چقدر انگليسي هامون خوب باشه قطعا باهاش و در اون محيط انگليسي زبان خيلي مشكل خواهيم داشت. سي و هفت سال فارسي حرف زدم. نوشتم و خوندم. زياد هم خوندم. در محل كارهاي خصوصي و دولتي انقدر متن نامه اداري ديدم كه حد نداره. ايفاد كردم- آرزوي توفيق الهي داشتم- تعامل و همفكري به كار بردم- عطف و پيرو زدم و... حالا چه قدر طول ميكشه انگليسي ام به اون حد برسه؟ كه بتونم شكسپير- البته اصل و نه ترجمه اش رو به راحتي خيام- حافظ و... درك كنم؟ خيلي راحت نامه شخصي – كاري – عاشقانه- دوستانه يا... بنويسم. به انگليسي وبلاگ داشته باشم- با دوستام شوخي كنم و با متلك روي دشمنام رو كم كنم و هزار و يك چيز ديگه. واقعا چقدر طول ميكشه؟
شايد هيچ وقت! اين بخشه كه جدا ميتونه ترسناك باشه
-------
امروز مثلا اربعينه. رفته بودم مركز خريد تنديس. ماشاءا... فوج فوج عزاداران حسيني با مانتو كوتاه و كله جوجه تيغي!- همه هم نسل انقلاب- در حال رد و بدل كردن شماره بودن! دلم ميخواهد به دولت بگم: جان مادرتون بپذيرين كه حداقل نصف مردم عزادار نيستن. بيخيال شين ديگه. هي فرهنگ عاشورا فرهنگ عاشورا ميكنين
---

Mar 8, 2007

روز جهاني زن

براي من روز جهاني زن تا زماني كه حتي يك زن در جهان دچار تبعيض جنسيتي و يا در فشارهاي مربوط به اين تبعيض هست مفهوم ندارد
نميتونم چنين روزي رو تبريك بگم. خصوصا امسال كه هنوز سه تن از فعالترين افراد جنبش زنان ايران دربند هستن. فقط ميتونم آرزو كنم كه اي كاش روزي رو ببينم كه جنگ بي پايان زنان براي احقاق حقوقشون نتيجه داده باشه
اي كاش
---

Mar 7, 2007

تهران- لوزان

خواهرجان بنده رفته بودن ماموريت اداري سوئيس و چند روز پيش تشريف فرما شدن. ميگفت تو زوريخ وقتي رستوران رزرو ميكني اگه سه دقيقه زودتر هم برسي بايد تو خيابون وايسي- حتي اگه از آسمون سنگ بباره!- چون فقط راس ساعت راهت ميدن. براي بازديد از باغ وحش- چه خواهر باحالي دارم ها! رفته سوئيس بعد رفته از باغ وحش!!! بازديد كنه- بايد وقت بگيري و راس ساعت بري تو. ميگفت به حدي دقت و وقت مهمه كه حد نداره. تو فرودگاه حتي يك دقيقه هم معطلي نداري و... هميشه ميگم چي ميشد جاي تهران مثلا لوزان دنيا ميومدم. واسه همين هاست ديگه
-----
دندونم رو جراحي كردم. يعني روت كانال داشت اما ريشه اش يه مدلي بود كه بايد لثه رو ميشكافتن و روت كانال ميكردن. برخلاف تصورم درد نداشت اما عواقب بعدش مثل: ورم استخون فك و اينكه نميتونم دهنم رو باز كنم اذيتم ميكنه. چند روز ديگه ميرم بخيه ها رو ميكشم و دو- سه هفته بعد روكشش ميكنم و ديگه از شر دندون- خدا بخواد- خلاص ميشم تا كي دوباره يادش بياد درد بگيره! آويده كه دانشجو بود ميگفت دانشجوهاي پزشكي دانشجوهاي دندون پزشكي رو مسخره ميكردن و بهشون ميگفتن: سي و دو تا دندون كه ديگه اين همه بلوا نداره! اما داره!!! كي ميتونه بگه نداره!؟

Mar 5, 2007

حريم خصوصي

مدتهاست شرايطي دارم كه باعث ميشن بين اطرافيانم جز آدم هاي آزاد محسوب بشم – مجرد بودم و هستم و در نتيجه مسئوليتي ندارم و سالهاست تنها زندگي مي كنم و مي تونم هر وقت كه مي خواهم با هر كسي كه دوست دارم هر جا دلم بخواهد برم و ... – اما دخالت در امور سايرين جز لاينفك فرهنگ ايروني – خصوصا در رابطه با زنان و دختران - است. از خانواده كه در بهترين شرايط ازت ميپرسن: چرا اينقدر كتاب ميخوني!؟ تنهايي تو خونه حوصله ات سر نميره؟ خونه كي مهمون هستي!؟ انگار نه انگار من 37 سالمه و بيشتر از هشت ساله كه تنها زندگي مي كنم- بگير تا در و همسايه و محل كار كه مي خوان بدونن: خانواده شهرستان هستن كه شما تنها زندگي ميكنين؟ چرا ازدواج نميكنين؟ چرا شب ها دير ميائيد خونه؟ شما كه تو خونه كاري ندارين چرا اضافه كار نميمونين؟
همه و همه باعث ميشن كه بخواهم دور و دورتر بشم تا از شر اين توضيح دادن ها – در مورد خانواده – و رو كم كردن ها – در ساير موارد – راحت بشم. از شر امر و نهي كردن هاي وابسته هاي درجه يك كه ميگن 37 سال چيه؟ هشتاد سالت هم بشه براي من بچه اي! و آدم حسابت نميكنن و باور ندارن كه براي زندگي خودت - حداقل - حق تصميم گيري داري
---
با توجه به اينكه فقط نه ساله بودم كه انقلاب شد حريم شخصي و آزاديهاي فردي دو كلمه اي هستند كه هرگز حسشون نكردم و شايد دقيقا به دليل اينكه هميشه از اوليه ترين موارد حقوق بشر دور بوديم نياز به اينكه اين اصول در زندگيم وجود داشته باشه برام بسيار پررنگه. شايد باشن كساني كه معتقدند دولتهاي ديگر هم حقوق بشر رو رعايت نميكنن اما همه قطعا موافق هستند كه حداقل عدم دخالت در زندگي خصوصي افراد جزء اصوليه كه در خارج از ايران رعايت ميشه. نمونه اش فيلم خصوصي زهره شوكت. من به شخصه معتقدم كه هركاري اون دو نفر كردن به خودشون مربوطه و گرچه فيلم گرفتن از چنين روابطي به نظرم مسخره است اما خوب گرفتنش يا حتي پخش كردنش در تمام دنيا رايجه اما فرق در نوع برخوردهاست. وقتي عكس هاي برهنه يا فيلمهاي خصوصي افراد در خارج از ايران پخش ميشه نه تنها اين افراد ممنوع الچهره و به دليل تخريب وحشتناك رواني مجبور به خودكشي نميشن بلكه غرامت هم ميگيرن. مثلا كاترينا زتا جونز موفق ميشه از مجله اي كه عكس عروسي شو- نه فيلم خصوصي شو- چاپ كرده سه ميليون دلار غرامت بگيره. در ايران اگه به خاطر مسائل خصوصي ات محكوم بشي براي هميشه زندگيت رو باختي چون مردمي كه مثلا فيلم زهره شوكت رو ديدن با قضاوتها و محكوم كردنهاشون به اندازه پخش كننده سي دي و فيلمبردار مقصرن و تازه معتقدن كه: كسي كه چنين سوتي اي بده حقشه كه آبروش بره! بگذريم كه در جامعه مردسالار هميشه زن مشكلش بيشتره و براي من فمينيست اينم يه معضله روي مشكلات ديگه
---
بسياري از ايروني ها چنان به مسائل خصوصي بقيه كه ربطي بهشون نداره علاقمندن كه عملا مخل آسايش و آرامش هم ميشن. حالا فكر كنين اين موضوع واسه مني كه آسايش و تنهاييم برام مهمه چقدر ارزش پيدا ميكنه؟ يادمه كه پارسال دختري چون شبيه به يكي از شركت كنندگان در مهماني فوتباليست ها بوده به دست پدرش كشته ميشه. راستش من از اين جامعه ميترسم! يعني به خاطر شركت در يك مهموني بايد مرد!؟ ارزش زندگي يك آدم تو اين جامعه چقدره؟
---
در كتاب بار هستي- نوشته ميلان كوندرا- پرسوناژي به نام سابينا- كه ساكن اروپاي شرقي ست- وجود داره. اين زن به حدي از نظام كمونيستي كشورش بيزاره كه در تمام عمرش- حتي پس از فروپاشي اون نظام- فقط به فرار بيشتر و بيشتر به سمت غرب- كه از سوئيس شروع و به كاليفرنيا ختم ميشه- ميپردازه و براش شرق نماينده تمام سختي هاي عالمه. اين كتاب رو هميشه دوست داشتم و سابينا رو هم بيشتر از بقيه درك ميكردم- نميدونم چرا زنهاي كتابهاي كوندرا غير از اين يكي يه جورايي لج آدمو در ميارن! يا زيادي عاشق پيشه هستن يا زيادي خودخواه- اما الان كه امكان رفتن براي من هم مهيا شده از ته دل دركش ميكنم
---
چقدر اعتراض بهم شد! دوستان عزيز من دارم تموم مسائلي كه در ايران باعث ناراحتيم هستن رو مينويسم تا يادم نره. جواب كلي رو هم تو همون بخش كامنت ها دادم. نميخوام بعدها بگم: دلم براي فضولي هاي همسايه بغليم تنگ شده! حالا اين مسائل اجتماعي باشن- سياسي باشن- خانوادگي باشن يا هر چيز ديگه اي
-----
لطفاْ پتیشن را امضا کنید
http://meydaan.org/petition.aspx?cid=52&pid=11
---

Mar 3, 2007

پايان كار موقت

دوباره فارغ الكار شدم!!! روز آخر آقاي ك... تو محل كاره بهم گفت كه مزد اين دو هفته ام حاضره! داشتم از خنده ميمردم! فكر كنين موسسه استاندارد نزديك دو ماه طول كشيد و كلي فحش ازم خورد تا عاقبت به زور احضاريه وزارت كار پولم رو داد! چه شباهتي
-----
در ادامه فضولي هاي محل كار قبليم كشفيات روز آخر به اطلاع رسانده مي شوند!: زن توماس- همون آلماني خوشگله- ازش 15 سال بزرگتره اما توماس شديدا عاشقشه! ديگه اينكه يه پسره اونجا بود كه تو آمريكا پليس بوده و الان سه ساله برگشته ايران. خله روي مچ دستش خالكوبي كرده بود سحر. اسم دوست دخترش. گفت دختره تا ديد عاشقشم رفت! من موندم با يه خالكوبي كه پاك هم نميشه
-----
تو روزنامه ها خوندم بودم كه سر سوالات آزمون آموزش و پرورش دعوا شده اما نميدونستم سوالها چيه تا اينكه تو وبلاگ آيدا ديدم و تقريبا شاخ در آوردم! ببخشيد كه بي ادبانه است تقصير بنده نيست! مقصر وزير محترم هستند كه انگار استيضاح هم شدن- يا قراره بشن- به قول آيدا اون وقت به دانماركي ها گير ميدن
حضرت پیامبر در چه حالتی رویت نشد؟
الف) در حالت جماع با زنانش
ب) در حالت بول و قاعد
ج) در حالت نشسته اب خوردن
-----