Apr 9, 2007

بر باد رفته

امروز مصادف با روز ملي انرژي هسته اي از سفارت آمريكا در تركيه يك ايميل دريافت كردم. همه چيز به پايان رسيد و من واجد شرايط تشخيص داده نشدم. در ازاي تمام اين سختي ها حداقل يك چيز رو ياد گرفتم: هرگز تا زنده هستم دوباره در محل كارهاي دولتي كار نخواهم كرد. كار در بخش دولتي خصوصا در موسسه استاندارد بدترين ايام زندگي من بود و عامل بزرگترين ضرر زندگيم. شايد اين تجربه براي من به اندازه گرين كارت آمريكا ارزش داشته باشه
-------
چند ماه پيش متن سخنراني بيل گيتس در يكي از دبيرستانهاي آمريكا رو خوندم كه فقط يك جمله اش خوب يادمه: دنيا جاي عادلانه اي نيست! حتي يادم نيست چرا اين حرف رو زده بود گرچه قطعا منظور و دليلش با برداشت فعلي من متفاوت بود. اما اين جمله يكي از حقيقي ترين جملات دنياست
---
هنوز بچه بودم كه انقلاب شد. تا آخر عمرم نسلي رو كه با انقلاب كردنش چند نسل از جمله نسل من- و البته خودشون- رو نابود كردن نميبخشم. كمبود مواد خوراكي و نفت- صداي الله و اكبر و گلوله و شعار جاي اسباب بازي- شادي- لالايي و تفريح منو بزرگ كردن. توي كوچه مون اونايي كه فقط چندسال از من بزرگتر بودن دستگير ميشدن. زنداني سياسي- حبس ابد- شكنجه- ممنوع الملاقات- اعدام! ميشه حدس زد كه نسل من چه اعصاب و روحيه اي داشتن و دارن
---
جنگ با صداي آژير- بمب و موشكش اومد. دسته دسته جوون بود كه به خاطر آزادي كشورش كشته ميشد. صدام- استكبار جهاني يا هر چي كه هست با اين حمله بزرگترين لطف رو به رژيم ايران كرد. شايد اگه حمله اي نبود اين رژيم اين همه سال پايدار نميموند. جنگ با عراق بود كه مانع شد فشارهاي داخلي اينها رو نابود كنه
خرمشهر كه آزاد شد عربستان حاضر شد غرامت ايران رو پرداخت كنه اما حضرات منتظر اعلام متجاور بودن. پنج- شش سال بعد كه كشته ها هزاران بار بيشتر شد- مجروحان شيميايي دسته دسته وارد جامعه شدند و خيليها اسير شدن و ميزان خسارات مالي سر به آسمون زد بدون هيچ غرامتي خودشون جام زهر رو نوشيدن! به همين سادگي
---
وقتي وارد دانشگاه شدم هنوز جادوگره زنده بود. هنوزم جنگ بود و كمبود. تحمل فضاي بسته- نبود آزادي- تحقيقات محلي در زمان قبولي كنكور- امتحان هاي مسخره ايدئولوژي و احكام كه تا چند ماه قبل كه كارمند بودم هم ادامه داشتن و قطعا هنوز هم براي بقيه اي كه كارمند و دانشجو هستن ادامه داره
مرگش چيز زيادي رو عوض نكرد. با اومدن رفسنجاني تورم و گروني هم اومد. بيش از پيش. دوران خاتمي دقيقا آرامش قبل از طوفان بود. تنها حسني كه داشت اين بود كه وجهه ايران و ايراني در جهان كمي بهتر شد. اگر 11 سپتامبر در زمان احمدي نژاد رخ داده بود شك نكنين كه بن لادن هرگز مظنون واقع نميشد و همه بي ترديد ايران رو مقصر مي دونستن.
---
نسل من و شما كوي دانشگاه رو تجربه كردن. باز هم خفقان- باز هم سكوت. از زمان قطب زاده تا ملوان هاي انگليسي انواع اعترافات و توبه هاي مسخره رو در تلويزيون ديديم و وانمود كرديم كه بله ما خر هستيم و باور ميكنيم كه اينها بدون شكنجه و از روي ميل خودشون توبه كردن. دنيا مسخره مون كرد- از ما بيزار شد و ما هرگز نخواستيم بپذيريم كه ما رو به چشم آدمهايي با عقايدي مشابه دولتمون ميبينند نه به چشم ملتي كه سابقه تاريخي داره و فقط هم به همون مفتخره
-------
در دنيا عدالتي نيست. اگر هم خداوند عدلي داره با معيارهاي ما انسانها همخوني نداره. سهم ما از زندگي همين ها بود و بس. چرا و اما و به چه دليل هم نداره. براي ما آسياب به نوبت نبود و نيست. ما تا وقتي زنده هستيم در همون صفي هستيم كه از بهمن 57 تشكيل شده و تا پايان عمرمون هم ادامه داره. صف اين آسياب طولاني تر از اونيه كه به عمر من و شما قد بده. شايد هرگز نتونيم بگيم: ما كه آردمون رو بيختيم و الكمون رو آويختيم
---
ديگه حتي از خدا نمي پرسم چرا زندگي براي ما انقدر سخت تر از زندگي براي ساير بندگانشه. ديگه دعا هم نميكنم چون بهرحال ميدونم كه اين تمام چيزيه كه سهم من از زندگي محسوب ميشه چه خوب باشه و چه بد
-------
نميدونم بهشت و جهنم راسته و يا پس از مرگمون دوباره در جسم ديگه اي حلول ميكنيم و برميگرديم. فقط آرزو ميكنم هيچ كدوم درست نباشه. ميخواهم بعد از اين زندگي ديگه نه فقط اين دنيا كه هيچ دنيايي رو نبينم. حتي بهشت خدا رو هم نميخوام. دلم ميخواهد فقط بخوابم. در سكوت و در آرامش. دور از همه چيز. حتي دور از خود خدا
---

17 comments:

Anonymous said...

میدونم ناراحت هستی و حق هم داری که باشی

ولی به هزار و یک دلیل حاضرم بهت ثابت کنم که این نرفتن به ضررت نیست

به دلایل محیطی هم کاری ندارم. منظورم درونت و سازگاری تو با این محیطه

نگاهی نو said...

chand vaghte digeh dobareh asabet arom misheh va aramesh behet bar migardeh.
motmaen bash khily ha alan vaze u ra daran ba tavajoh be in bohranha ke dareh shekl migireh vaseh Iran baeid ham hast ke USA digeh az Iran khily ha ra ghabol koneh.
Bavar kon az bazi nazarha khob bod vally az bazi az nazarhaye digeh AVALE BAD BAKHTIHA bod

Anonymous said...

اگه به حساب بدجنسی نذاری باید بگم که من که از نرفتنت خوشحالم!
منم تازگیها تو ذهنم با این عقل ناقصم دنبال عدل خدا در این دنیا میگردم.
با خوندن ابتداهای پستت همش یاد حاج واشنگتن میوفتادم که بهت میگه شماها نسل سوخته اید. پس خدارو شکر که من چندین سال بعد از شماها بدنیا اومدم. دوم دبستان بودم که اتش بس شد.
الهام جون چرا نمیخوای قبول کنی که لیاقت اکثر مردم ما و جامعمون همین رئی س جمه و ره؟ اگر لیاقتمون این نبود؛ بین اون 5 نفر این نمیشد.
راستی بیماری و جراحیهای رودت قبل از اشنایی من با شما بود یا در مدتی که ناپدید شده بودی؟

Anonymous said...

اااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!
تائیدی نیست؟

Anonymous said...

واااای چه حالی داره

Anonymous said...

آخیش بالاخره یه جا یه آزادی بیانی دیدیم!!!!

Anonymous said...

اگر اجازه بدی هفتمین کامنت هم به اسم خودم بکنم.

Anonymous said...

ممنون از اجازتون. یه گل هم این کنار نوشتم متصور بشید.

Anonymous said...

سلام خانومی
الهی من بگردم برات... الهی این ا.ن بره زیر گل... که این همه تو اذیت شدی براش.
اما بهتره خودت را نبازی و قوی باشی... راه برای خارج شدن هست...صبر داشته باش... اگر قسمتت باشه که بری حتما میری...
خیلی ناراحتم برات.

Anonymous said...

سلام. متاسف شدم از اتفاقی که پیش اومده. بدبختانه به تقدیر و سرنوشت و قسمت اعتقادی ندارم که بگم حتما تقدیر اینجوری بوده..

Anonymous said...

دیشب اومدم و پستت را خواندم
خیلی ناراحت شدم بیشتر به خاطر اینکه تو ناراحت هستی
اما عزیز
واقعا فکر می کنی همه چیز بر باد رفته است ؟
گاهی در زندگی اتفاقاتی رخ می دهد کهشاید نه معنایش را بفهمیم نه به نظر خوب بیاید اما بعد ها می فهمیم که چه قدر اتفاق خوبی بوده است
اصلا نمی خواهم وارد تقدیر گرایی و از این جور حرفها بشوم که خیلی به آن معتقد نیستم
عزیز
اراده ادمی بالاتراز تمام چیزهایی است که تو بخواهی اسم نوشته ای را برباد رفته بگذاری.
دیشب از پستت ناراحت شدم ، از احساست ، از رنجی که در طول زندگی برده ای ، که کلامی برای بیان نماند .
می خواستم دلداری بدهم اما دیدم می شود یه مشت کلیشه ، می دانم وقتی آدم احساساتی از این دست دارد چه قدر کلمات کلیشه ای اعصاب آدم را بهم می ریزد
به همین دلیل سکوت کردم تا کلامی بهتر از جملات کلیشه ای پیدا کنم
من به اراده آدمی ایمان دارم ،
و فکر می کنم تو باید اول بنشینی و فکر کنی ، دلایلت برای تصمیم به مهاجرت را سبک سنگین کنی ، نکات مثبت و منفی آن را در نظر بگیری و درکل حساب کنی که آیا واقعا ، از ته دل می خواهی مهاجرت کنی یا اینکه فقط یک رویا ست یا تنها امیدی داری که شاید آنجا بهتر زندگی کنی ، اگر به این نتیجه رسیدی که واقعا بهترین تصمیم در حال حاضر رفتن است ، و اینکه انجا واقعا برایت بهتر است و .. آن وقت دوباره آستین ها را بالا بزن .در ضمن می توانی گزینه های دیگری را امتحان کنی ، مثلا کانادا ،استرالیاو....
درضمن ممکن است خود را در زمره نسلی سوخته بگذاری ، اما آیا فکر نمی کنی ، چه تجربه های بزرگی به دست آورده ای که شاید اگر زمانی دیگر به دنیا می امدی آن تجربه ها را هرگز کسب نمی کردی

Anonymous said...

چی...

یا خدا ...من تو شوکم از این خبرت

...
هیچی نمیتونم بگم ...حتی دلداری...نمیگم هر جا بری آسمون یه رنگه ...نمیگم خونه اونجایی که دل آدم خوشبخته و خوشبختی تو دل آدماست ...
متاسفم ...
هر جا باشیم فعلا همه دنیا همه بدیهای عالم رو ظالمانه به ما نسبت میدن و اینم از خوشبختی های نسل ماست

مواظب خودت باش ...

Anonymous said...

چرا بعد از اين همه وقت خبر دادن؟ تو كه خيلي وقت پيش مصاحبه كردي؟ دليلش همونيه كه حدس زدم؟ كار تو بخش دولتي؟ درسته؟ مگه از اول نگفته بودي بخش دولتي كار ميكني؟ يعني چي؟

Anonymous said...

سلام به هر چیزی اگه از ته قلبت بخوای می رسی شک ندارم ودر طول زندگیم بارها امتحانش کردم این اصلی بدون استثناست مطمئن باش خودت هم در مورد رفتنت شک داشتی وگرنه از راهی باور نکردنی درهای رسیدن به هدف برای انسان باز می شه
حتی غیر ممکن ترین چیزا
لیدا

Anonymous said...

تجربياتم ميگه وقتي تو درها را ميبندي هيچ روزنه اي را باز نميزاري - ترجيح ميدم باهات صحبت كنم تا اينجا پيام بزارم

Anonymous said...

الهام جونم بهتری ؟

دلم برات تنگ شده

Anonymous said...

salam elhamjan,
mitoonam ye address email azaton dashte basham?
emaile man :
zt5july@yahoo.com
modatiye webloget ro mikhoonam...