از دوشنبه هشتم مرداد به بعد هفته اي سه روز صبح ها كلاس زبان ميرم. حساب كردم ديدم خيلي داره حوصله ام سر مي ره و بهتره وقتم رو يه جور پر كنم فوقش وسطش كار گير ميارم و كلاس رو ول ميكنم. به همين مناسبت هم رفتم دوباره مقنعه خريدم چون مقنعه مو به حساب اينكه دارم ميرم آمريكا ريخته بودم دور. فكر ميكردم تا آخر عمر از دستش راحت شدم! زرشك! اگه شانس منه جايي كار گير ميارم كه بايد مقنعه سرم كنم و دوباره شبيه دختر كلفت ها بشم. خدا ميدونه چقدر از مقنعه بدم مياد
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
0 comments:
Post a Comment