Mar 1, 2008

روزمرگي

براي بار سوم در هفته گذشته جابجا شدم! ديگه شماره داخلي ام رو حفظ نيستم. صد و پنجاه صفحه منوال انگليسي گذاشتن جلوم كه بخونم! فكرشو بكنين! از سه شنبه اين هفته هم ترينينگ ام شروع ميشه و از روسيه يه آدم كچل مياد بهم آموزش نرم افزار بده.
خوشحالم كه سال داره تموم ميشه. سال خوبي نبود. البته بد هم نبود اما شروعش با خبر رد گرين كارتم شروع شد و حالم رو حسابي گرفت. بيشترين دليل خوشحالي ام اينه كه سرما داره تموم ميشه. امسال زمستون خيلي بدي بود. خوشحالم كه داره بهار مياد و از اون خوشحالترم كه بعد از بهار تابستونه. حالا تا پائيز هم خدا بزرگه شايد مرديم راحت شديم.
حج تمتع اسم نوشتم و فكر كنم 6-7 سال ديگه نوبتم بشه.
شب جمعه با ماندانا رفتم تئاتر ملاقات بانوي سالخورده. خيلي قشنگ بود. جاي همه تون خالي.
سفر عيدمون كنسل شد. يحتمل امسال هم عيد شمال هستم.
فعلا خداحافظ

0 comments: