Jan 14, 2006

اعدام - آري يا نه؟

موضوع سختي است. اعدام، آري يا نه؟
انسان، خدا نيست و نمي تواند به جانداران، جان دوباره ببخشد، پس آيا محق است كه جان آنان را بگيرد؟ در غير اين صورت، با آن كه جان ديگري را به ناحق گرفته، چه بايد كرد؟
سال هاست كه در جهان مجازات اعدام به اشكال مختلف (تيرباران، طناب دار، گيوتين، تزريق سم، اتاق گاز، صندلي الكتريكي و...) رواج دارد و چند سالي است كه در برخي كشورهاي جهان ممنوع (اتحاديه اروپا) و يا محدود (ايالات متحده) شده است. تقريباً در هيچ جاي دنيا كسي را به دليل قتل غيرعمد و يا دفاع از خويش مجازات نمي كنند و آن كه به دليل ديگري، به عمد جان همنوع خود را گرفته است قطعاً بيمار است. آيا بايد بيماران را مجازات كرد و يا مداوا؟ آيا راهي براي پيشگيري از شدت گرفتن اين گونه بيماري ها نيست؟
چند ماه پيش دو نوجوان در مشهد به جرم تجاوز به يك نوجوان ديگر اعدام شدند و ظاهراً يكي از اين دو هنگام اعدام زير هجده سال سن داشته، در قوانين كشورمان دختران از سن نه سالگی و پسران از پانزده سالگی بالغ محسوب می شوند و اگر جرايمی همچون تجاوز جنسی و يا قتل مرتکب شوند ممکن است که اعدام شوند اما در ساير كشورها و طبق قوانين حقوق بشر انسان از هجده سالگي به بعد از نظر عقلي بالغ به حساب مي آيد. به همين دليل سال گذشته، دولت تحت فشارهای شديد جامعه بين المللی و به خصوص اتحاديه اروپا قول داد که اعدام افراد زير هيجده سال را معلق (و نه دائمي) کند. هفته پيش حكم اعدام يك جوان 22 ساله (كه از مشكل شنوايي و بينايي هم رنج مي برد) در مسجد سليمان به اتهام قتل زن و پسر دائي خود (وي در زمان قتل هجده ساله بود) به اجرا درآمد. به گزارش خبرگزاري فرانسه در سال 2005 ميلادي حداقل 81 نفر و در سال 2004 (طبق آمار اعلام شده) 159 نفر، در ايران اعدام شده اند
همچنين به گزارش روزنامه اعتماد (چاپ تهران) يك دختر 18 ساله كه متهم است پسري را به ضرب چاقو به قتل رسانده به اعدام محكوم شده. اين دختر ادعا كرده كه براي دفاع از ناموس خود دست به قتل زده بوده، مشابه اين مسئله چند سال پيش براي زن ديگري (افسانه نوروزي) پيش آمد. او پس از چندين سال تحمل زندان، به ياري وكيلي چيره دست (عبدالصمد خرمشاهي) و به دليل عفو اولياي دم (بدون توجه به اين كه او از خود در برابر تجاوز دفاع كرده بود) با پرداخت ديه آزاد شد. دختر ديگري نيز به نام دلارا دارابی که در زمان ارتکاب جرم زير ۱۸ سال سن داشته، به اعدام محكوم است
دختر 20 ساله ديگري هم كه در چند سال اخير در ايران اعدام شد، عاطفه نام داشت و ساكن شهرستان نكا بود. جرم او پنج بار زناي غيرمحصنه بود و به گفته پدربزرگش كه به همراه همسرش از او نگهداري مي كرد:تا قبل از اينكه مادرش فوت كند و پدرش تركش نمايد دختر خوبي بود. آيا ميتوان انديشيد اين دختر جوان كه از كودكي بدون والدينش بزرگ شده چه مشكلاتي در زندگي داشته كه او را به اين راه كشانده است؟ فراموش نكنيم كه عاطفه كسي را نكشته بود و در فسادش، بيشتر از خودش، پدر زنده اي كه تركش كرده بود مقصر بود. از آن گذشته اگر عاطفه در شهرستان كوچكي مانند نكا زندگي نميكرد، آيا اعمال او (مثلاً در شهري مانند تهران) به همين اندازه زير ذره بين قرار ميگرفت؟ آيا (واقع بين باشيم) در ساير شهرهاي كشور زنان و دختراني كه پنج بار زناي غيرمحصنه انجام داده اند وجود ندارد؟ آيا همه آن ها اعدام ميشوند؟
اما مسئله تنها سن و جنسيت فرد، دليل اعدام شدن او و يا مشكل شنوايي و... داشتن او نيست. بيشتر اين اعدام ها به دليل قتل صورت گرفته كه در صورت بخشش اولياي دم، طبق قانون مجازات اسلامي، قاتل از مرگ نجات مي يابد. پس مي توان گفت كه اعدام، مجازات غير قابل نفي براي قتل نيست
ساير جرايمي كه در كشورمان مجازات اعدام را به همراه دارد شامل محاربه و فساد در ارض (كه هرگز تعريف دقيقي از آنها ارائه نشده و تنها قاضي، علم تشخيص رخ دادن آنها را دارد)، جاسوسي، حمله مسلحانه، قاچاق مواد مخدر و تجاوز هستند. در مورد اين جرايم امكان تغيير مجازات اعدام (در صورت اثبات جرم) بسيار كم و تقريباً غير ممكن است. گرچه بايد به دلايلي كه منجر به جاسوسي و قاچاق (احتمالاً مشكلات مالي) و يا تجاوز (قطعاً مشكلات روحي) هستند هم توجه كرد. اما ظاهراً دلايل مخففه، تاثيري در صدور حكم اعدام ندارند و اين امر در تمامي كشورهايي كه اعدام در آن ها رايج است، تقريباً، مشترك است

همه ما جنايات پاكدشت را به خاطر داريم. محمد بيجه، در 22 سالگي به دليل تجاوز و قتل بيش از 20 كودك و 3 بزرگسال اعدام شد. داستان بيجه، شب نامه وحشت آور و تلخي است كه هرگز از ياد هيچ كس نخواهد رفت.
اما آن چه كه همراه با آن نبايد از ياد ما برود اين است كه بيجه كارگر بسيار فقير كوره پزخانه هاي جنوب تهران، خود در كودكي مورد تجاوز قرار گرفته بود. آيا براي بازماندگان تجاوزات بيجه، آن دسته كه پس از تجاور و شكنجه زنده مانده اند، تدبيري انديشيده شده؟ چگونه مطمئن هستيم كه آنان در بزرگسالي مانند خود بيجه دست به چنين اعمالي نمي زنند؟ آيا در اين رابطه روانپزشكان و روانشناسان كاري خواهند كرد؟

اميدوارم