Jan 16, 2006

امير كبير

سال هاست كه باور دارم اين ديار، سرزمين بزرگانِ گمنام است و تاريخش از چنين زنان و مرداني بسيار به خود ديده. اما هميشه ايمان داشته و دارم كه بزرگترين مرد تاريخ ايران ميرزا تقي‌خان، معروف به اميركبير است. امير از خاندان بزرگ و برجسته اي نبود و پدرش مشهدي قربان، آشپزِ قائم مقام فراهاني بود، امير خود بزرگ و برجسته بود و به تنهايي به امير نظاميِ تاريخ اين سرزمين رسيد. او بخش بزرگي از آموزش ها و عقايدش را مديون قائم مقام فراهاني بود. اما همان گونه همه مي دانيم از استاد خود فراتر رفت و بر رفيع ترين قلۀ افتخار اين كشور پاي گذاشت.
ميرزا در زمان فوت محمدشاه، وزيرِ نظام نام داشت و او بود كه وسايل به قدرت رسيدن ناصرالدين شاه را فراهم كرد و نخست اميرنظام شد و به سرعت نيز ملقب به اتابك اعظم و سپس منصب صدارت را نيز گرفت و در حقيقت شخص اول مملكت گشت. او با هوش، فراست و پشتكار فوق العادۀ خود براي ترقي ايران و ترميم خرابي هاي محمدشاه و فتحعليشاه شروع به اصلاحات كرد و اگر روزگار و آن شاه جوان خام و نادان مهلتش مي دادند، بي ترديد دورۀ عظمت دوباره اين كشور فرا مي رسيد و در آن صورت ايرانِ حال حاضر، ژاپن ديگري در عرصۀ قدرت جهان مي شد. با اين وجود در همان مدتِ كوتاه صدارتش آنچنان تغييرات بنيادي در اوضاع اين سرزمين پديد آورد كه نامش را براي ابد در تاريخ ايران جاودانه كرد
امير از نفوذ شاهزادگان كاست، بست نشستن را موقوف كرد، با سركوبي ياغيان امنيت را به ايرانِ آن زمان ارزاني داشت، پاداش خادم و مجازاتِ خائن را بدون مراعات مقام يا حسب و نسبت لازم الاجرا كرد، از تعدي حكام و اخذ رشوه جلوگيري كرد، بودجه مملكت را متعادل نمود، براي جلوگيري از تعرض بيگانگان لشگري با تجهيزات كامل آماده كرد، آن چنان همت و غيرت ملي از خود به خرج داد كه هيچ عهدنامه سياسي يا تجاري در زمان وي با ساير كشورها بسته نشد، براي سرافرازي قوم ايراني و ارتقاء سطح آگاهي و دانشش مدرسه دارالفنون را (153 سال پيش- كتيبه دارالفنون هنوز هم نشان از عظمت اميركبير دارد و به آنجا كه گام مي نهي، اميرنظام را با لباس رسمي مي بيني كه در سكوت نگاهت مي كند و با سرانگشت اشاره به سوي كتيبه هاي اشعار بر چهار ديوار دورادور حياط مي نمايد) تاسيس كرد، موجبات انتشار روزنامه وقايع الاتفاقيه را پديد آورد و... اما سرانجام با اميركبير نيز همان كردند كه در تمام تاريخ اين سرزمين با دوستدارانش مي كنند. ناصرالدين شاه با همۀ اعتقادي كه به كفايت و درايت ميرزا تقي‌خان داشت او را به فين كاشان تبعيد كرد و بعد از چهل روز در 20 دي ماه 1230 دستور به كشتنش داد. گرچه مي گويند كه بعدها وي از اين كرده پشيمان شد ولي او بود كه ايران را از وجود چنين مرد بزرگي محروم كرد

اين گناه بر پيشاني او و خاندان قاجار نوشته شده و هرگز پاك نخواهد شد