Feb 2, 2006

مهناز

امروز تولد يك دختر كوچولوي نازنين به اسم مهنازه، يه دختر مهربون كه تو زندگيش هميشه خيلي جدي و تلخ، فقط كار كرده و به فكر همه بوده به جز خودش، كه دلش خيلي گرفته و از اين كه به دنيا اومده اصلاً خوشحال نيست، همه تون نظراتشو تو وب لاگ من خوندين و بعضي هاتونم هم ميشناسيدش اما قطعاً نه اونقدر كه من مي شناسمش

مهناز خيلي ايده آليسته و چون اون دنيايي كه دوست داره تو واقعيت ديده نميشه از اين زندگي بدش مياد و تمام تلاشش اينه كه از آدما فاصله بگيره تا جايي كه خودش ميگه: چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهايي است... اما با وجود اين با تمام وجودش هرجا كه بتونه، به هركس كه بشه، كمك ميكنه، تا جايي كه داد آدمو در مياره

يك دختر كوچولو كه 12 بهمن 1358 دنيا اومد و با خودش يك قلب پر از مهربوني رو به اين دنيا آورد. يك گنجينه محبت كه كمتر كسي شايد تا حالا قدرش رو دونسته باشه و براي همين هم قطعاً تا به حال خيلي از دست ما آدما رنجيده اما اونايي كه تونستن با وجود تلاش مهناز براي تلخ باقي موندن يه جوري در اين گنجينه رو باز كنن، قشنگترين و شيرين ترين دختر دنيارو توش كشف كردن. شايد به همين دليله كه مهناز خيلي بيشتر از همه ماها، مادر داره. يه مادر كه به دنيا آوردتش، يه مادر كه بهش كار كردن تو اين اجتماع رو ياد داده و يكي هم كه به خاطر اين همه استقلال و محبت تحسينش ميكنه- يعني خودم- چون هر كسي آرزوشه چنين دختر قوي و در عين حال شكننده اي داشته باشه

تولدت مبارك دختر كوچولو، ديروز آخرين امتحانتو دادي و امروزم كه تولدته، پس اينو به فال نيك مي گيرم و اميدوارم از اين جا به بعد زندگيت قشنگ تر از اوني باشه كه تا به حال بوده