یکی از دوستان (شقایق) لطف کرده و یک سری مطالب (از جمله این) در رابطه با تاریخ و سنت های ایرانی در اختیارم قرار داده که برای استفاده و اطلاع همه در این جا میارم
از دوران های قدیم این باور در میان آریائیان وجود داشته که سرانجام نجات دهنده ای خواهد آمد و هنگامی که میترا زاده شده گفتند که او همان نجات دهنده است. از همان دوران شیر در ایران باستان نماند قدرت بوده و برگه هایی هم که در کاوشهای باستانشناسی بدست آمده نشان ميدهد که پيوند تنگاتنگی ميان پيکره "شير" و "ميترا" وجود دارد. نقشی که در زير پلههای کاخ آپادانا در تخت جمشيد مي بينيم (شيری گاوی را می درد) اين گمان را استوار تر ميکند. در برگههای بدست آمده در اروپا (آئين ميترا تا بدانجا رسوخ کرده بود) ميبينيم که "ميترا" که گاه زاده سنگ گاه زاده خورشيد، گاه زاده و همتای «آناهيتا» خوانده ميشود در غاری گاوی را ميکشد. در آوندها، سنگ نبشتهها، برگهها، کاسهها وبشقابهای ايران کهن نمونههائی از شير که گاوی را ميکشد نمودار است. همچنین در درازای تاريخ به برگههای استواری بر ميخوريم که پدران ما «خورشيد» را بر تر از ديگر «خدای گونه»ها بر شمرده و آنرا نشانه بی مرگی، بر تری و نيرو مندی ميدانستند. همچنين ميدانيم که "ميترا" را خدای روشنائی و نيرومندی مي انگاشته اند و خورشيد را نماد و سمبول او ميشمردند و بر آن بودند که خورشيد با گوش و چشم سراسر گيتی را در زير نگرش خويش دارد. به همين انگيزه به خورشيد "مهر" هم گفته ميشود که نام ديگر ميترا است
از دوران های قدیم این باور در میان آریائیان وجود داشته که سرانجام نجات دهنده ای خواهد آمد و هنگامی که میترا زاده شده گفتند که او همان نجات دهنده است. از همان دوران شیر در ایران باستان نماند قدرت بوده و برگه هایی هم که در کاوشهای باستانشناسی بدست آمده نشان ميدهد که پيوند تنگاتنگی ميان پيکره "شير" و "ميترا" وجود دارد. نقشی که در زير پلههای کاخ آپادانا در تخت جمشيد مي بينيم (شيری گاوی را می درد) اين گمان را استوار تر ميکند. در برگههای بدست آمده در اروپا (آئين ميترا تا بدانجا رسوخ کرده بود) ميبينيم که "ميترا" که گاه زاده سنگ گاه زاده خورشيد، گاه زاده و همتای «آناهيتا» خوانده ميشود در غاری گاوی را ميکشد. در آوندها، سنگ نبشتهها، برگهها، کاسهها وبشقابهای ايران کهن نمونههائی از شير که گاوی را ميکشد نمودار است. همچنین در درازای تاريخ به برگههای استواری بر ميخوريم که پدران ما «خورشيد» را بر تر از ديگر «خدای گونه»ها بر شمرده و آنرا نشانه بی مرگی، بر تری و نيرو مندی ميدانستند. همچنين ميدانيم که "ميترا" را خدای روشنائی و نيرومندی مي انگاشته اند و خورشيد را نماد و سمبول او ميشمردند و بر آن بودند که خورشيد با گوش و چشم سراسر گيتی را در زير نگرش خويش دارد. به همين انگيزه به خورشيد "مهر" هم گفته ميشود که نام ديگر ميترا است
هخامنشيان و درفش
پرچم کورش عبارت بود از پيکره شهابی (عقابی) با بالهای باز که بر روی نيزه ای بلند نصب کرده اند. نشان از اين است که بر روی پارچه ای نقش نبسته است. شهباز نشان توانمندی و بلند پروازی و تيز بينی بوده و در بيشتر برگهها و سنگ نبشتهها ديده ميشود. درفش کاويان آنان آْنگونه که از برگهها بر ميايد مستطيل بوده که بر چهار سه گوشه تقسيم شده بود
ساسانيان و درفش
ساسانيان به پرچم خود درفش کاويان ميگفتند که از يک تکه چرم چهار گوش که بر بالای نيزه ای استوار شده بود که نوک نيزه از پشت آن پيدا بود. روی چرم را ديبا کشيده بودند و گوهر کاره شده بود و نقش ستاره ای چهار پر در ميان آن بود که فردوسی آنرا «اختر کاويانی » ميگويد. درفش ساسانيان همان درفش کاويان فريدون بود منتها بزرگتر و در پائين درفش چهار رشته نوار به رنگهای سرخ، زرد و بنفش آويخته بود که نوک رشتهها را گوهر نشان کرده بودند. همان رنگهائی است که در شاهنامه آمده است
حمله اعراب
در نبردی که ميان اعراب و ايرانيان در نزديکی نهاوند رخ داد سپاه ايران شکست خورد و اعراب به درفش کاويان ساسانيان دست يافتند و به همراه فرش بهارستان نزد عمر بردند که از گوهرهای بسيار پرچم شگفت زده شد و دستور دار فرش را تکه کردند و پرچم را سوزاندن و گهرهای آنرا تقسيم نمود. پس از آن نقش تنديس بر گرده شير که نمادی از خدا بوده با اسلام هم آهنگی نداشته را برداشتند و بجای تنديس ميترا فقط نماد خورشيد بر پشت شير سوار کردند و نشان شير و خورشيد از آن هنگام بدون تنديس ميترا نمايان شد www.sanibrite.ca/iran/flaghistory.asp
صفويه و پرچم
تا زمان صفويه نقش شير و خورشيد در تمامی پرچمهای ايران بوده است. شير و خورشيد يک نماد ملی بوده و با دگرگون شدن پادشاهان اين نشان ملی دگرگون نميشده. تنها شاه اسماعيل و شاه تهماست بر روی پرچم خود نشان شير و خورشيد نداشتند. پرچم شاه اسماعيل يکسره سبز و بر بالای آن نقش ماه ميبوده است. شاه تهماسب که در ماه (حمل) گوسپند بدنيا آمده نقش گوسپند را در روی پرچم نقش کرد. در زمان صفويه آيات قران و کلمات عربی بر روی پرچم ظاهر شد
افشاريه و پرچم
تا زمان نادر شاه افشار پرچمها در بيشتر موارد نوک تيز است و از همه رنگها استفاده شده. تا آن زمان پرچم يک رنگ بود (سبز يا سرخ يا سياه) دارای سه رنگ سبز و سفید و سرخ با هم شد. درفش شاهی نادر سرخ و زرد و دارای نقش شير بود. پرچم در زمان نادر چهار گوش است. بنابراين پرچم مستطيل و سه رنگ نادر مادر پرچم سه رنگ ايران است که نقش شير و خورشيد بر آن نشسته ولی هنوز شير شمشيری در دست ندارد
شمشير و قاجارها
در هيچ يک از نگارهها، سکهها، نوشتهها، سنگ نبشتهها و قاليچههای ايرانی تا زمان قاجار نقشی از شمشير ديده نميشود و هنوز شير و خورشيد تنها نماد ملی ايران باقی ميماند. آقا محمد خان قاجار با تمام کينه ای که با افشاریها داشت از سه رنگ تنها سبز را از پرچم برداشت و سرخ را رها نمود ولی در ميان آن دايره سپيدی را نگاه داشت و هنوز شير و خورشيد را که از پيشينيان رسيده از ميان نبرد. گرچه شاهان و اميران همديگر و قبيلهها را از بين ميبرند ولی شير و خورشيد که نماد ملی است بر جای ميماند. در زمان فتحعلی شاه دو گونه پرچم وجود داشت؛ يکی پرچمی يکسره سرخ رنگ با شيری نشسته (بی شمشـــير) و خورشيد بر پشت آن در ميان پرچم، بالای چوب پرچم دستی از سيم ناب کار گذارده بودند که شايد نمادی از دست امام علی بوده است. اين درفش زمان جنگ بوده است. ديگری درفشی بود يکسره سبز رنگ باز هم شيری نشسته (با شمشير) و خورشيد بر پشت وبر بالای چوب پرچم پيکانی زرين کار گذارده بودند؛ اين پرچم زمان صلح بود. در هر دو پرچم پرتوهای خورشيد سراسر پهنه پرچم را پوشانيده است. در زمان محمد شاه قاجار تاج بر بالای نشان شير و خورشيد ظاهر ميشود. سر انجام در يکسد و پنجاه سال پيش دستگاه فرمانروائی ايران ميپذيرد که نشان شير و خورشيد يک نشان فرهنگی، تاريخی و دينی که ريشه در هزارههای کهن ( از زمان زرتشت، بل متجاوز) دارد. امير کبير دستور داد تا دکمههای لباس سربازان نشان شير و خورشيد داشته باشد. اين نشان در روی دکمه لباسها تا بهمن هزار و سيصدو پنجاه و هفت باقی ماند. با نگرش و دلبستگی که به نادر شاه داشت پرچمهای سه گانه زمان فتحعلی شاه را بهانه کرد و دستور داد درفش ايران دارای همان سه رنگ سبز، سپيد و سرخ زمان نادری يکپارچه گردد. همچنين نقش تاج را از بالای نشان شير و خورشيد برداشت ولی در شمشير و شکل پرچم (مستطيل) دگر گونی بوجود نياورد. در متمم قانون اساسی هم شکل درفش به اين صورت آمده است: «الوان رسمی بيرق ايران، سبز، سفي دو سرخ و علامت شير و خورشيد است» در اين برگه تاريخی از کنار هم قرار گرفتن و اندازه رنگها و پهنای درفش سخن بميان نيامده. در مجلس يکم شماری نیز گفتند:« همه ميدانيم که نود در سد ايرانيان مسلمانند. و رنگ سبز رنگ دلخواه پيامبر اسلام و رنگ دين است. پس بر بالای پرچم جای گيرد. زرتشتيان هزاران سال پشت اندر پشت در اين سرزمين زاده و زندگی کرده اند در قرآن نيز اشاره ای به اين دين شده. رنگ سپيد که رنگ ويژه کيش زرتشتی است و همچنين رنگ آشتی و پاکدلی است بپاس بزگداشت اين مردم آزاده در زير رنگ سبز جايگزين کنيم. به پاس خون شهيدان راه انديشه و باور بويژه فرزند علی و انقلاب مشروطه رنگ سرخ را در آن جای دهيم چون انقلاب مشروطه در امرداد به پيروزی رسيد، ماه امرداد در برج اسد (شير) جای دارد، از سوی ديگر چون بيشتر مسلمانان ايرانی "شيعه" و پيرو علی هستند و شير همچنين پيشنامی از نامهای علی است و او را "اسد الله" می خوانند بر اين پايه شير را هم که نشانه امرداد و هم نشانه پيشوای يکم است بيادگار به پرچم نقش کنيم و باز هم چون مشروطيت در ميانه امرداد به پيروزی رسيد و خورشيد در اين روز در اوج نيرو مندی و گرمای خود است پيشنهاد ميکنيم خورشيد را نيز بر پشت شير سوار کنيم که هم نشانه علی باشد هم نشانه امرداد و هم ياد آور روز چهاردهم امرداد وهم نشانه کهن ايرانيان. و چون شير را نشانه علی می دانیم " ذوالفقار" را نيز به دستش می دهیم.» نمايندگان بر اساس اصل پنجم متمم قانون اساسی این پرچم را به تصويب رساندند. در اين برگه تاريخی اشاره ای به تاج در بالای شير و خورشيد نشده است