یادتونه چند وقت پیش در مورد کانال عوض کردن ذهن نوشته بودم. این چند روزه مخم آخر کانال عوض کردن شده! الان یهو یادم اومد که از این خواننده جدیده «ال سید» خوشم میاد! هم از قیافه احمقانه اش هم از صداش که اصلاْ هم خوب نیست هم از آهنگ «بارون» ش! تازه حوصله کلاس زبان رو هم ندارم- اصلاْ و ابداْ. به زور می رم. مهناز روز چهارشنبه (روزای زوج کلاس دارم) با تعجب پرسید که با این وضع چرا میرم! فکر کنم کسی مجبورم کرده!!! کانال بعدی: فردا باید رزومه انگلیسی رئیسم رو کامل کنم و حوصله این یکی رو هم ندارم (معلوم نیست حوصله چی رو دارم!) شدم مثه کانالای تلویزیون آمریکا که میگن آدم رو معتاد می کنه! ای وای چرا اینقدر بارون میاد- انگار نه انگار داره خرداد میشه. فردا باید برم خونه مادربزرگم. (چقدر مونولوگ دارم) کی تنبلی رو میذارم کنار که خونه رو تمیز کنم؟ باید آبمیوه بخرم- داره تموم میشه- منم که بدون آبمیوه می میرم- به قول پژمان باید تکدانه برام توزیع مستقیم بذاره. خدا کنه فردا نهار موسسه جوجه کباب نباشه- آخه کجا هفته ای دوبار جوجه به آدم میدن؟ وای راستی نکنه اونی که قراره این کاره رو برام درست کنه یه جایی اشتباه کنه و همه چیز خراب شه؟ اگه شد یه وقت پول کم نیارم؟ خوب معلومه که کم میارم! تازه اگه درست بشه باید یه «نوت بوک» و یه «ام پی تری پلیر» هم بخرم که واسه اونا هم پول ندارم. تازه «دوربین دیجیتال» هم می خوام! یکشنبه وقت میکنم به پریسا سر بزنم؟ گفته برام از بندرعباس کفش سوغاتی آورده. آخ جون!!! از وقتی صرفه جو شدم دیگه چلچراغ نمیخرم. (بخدا به همین سرعت کانالم عوض میشه!) نکنه گزارش باحالی توش باشه دلم بسوزه که نخوندم؟ هی به خودت قول میدی رژیم بگیری- چرا شروع نمیکنی؟ هر وقت کله ام داغ میکنه بیشتر می خورم- به احتمال به زودی هم وزن حسین رضا زاده میشم با این فرق که دو کیلو بار رو هم نمی تونم بلند کنم! خواهرم هم که چهارشنبه میاد لابد کلی دعوام میکنه که چرا چاق شدم
بسه دیگه خودم خل شدم وای به حال شماها