Jun 23, 2006

دكترا بذار دم كوزه بابا

چقدر خل و چل (بدتر از من) بین مردم زیاده! خونه من تو یه ساختمون ۵ طبقه ست و پونزده واحده (من طبقه دومم). طبقه اول یه آقای دکتر جراح با زن و سه تا دخترش زندگی می کنه که فیس و افاده و ادعای آدم حسابیتشون دنیا رو برداشته. چند وقته آقای دکتر محترم هر از گاهی قاط می زنه و عربده زنان میاد تو پارکینگ که آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی یا تو این ساختمون جای منه یا جای این سرایدار فلان فلان شده (اون کلمه هاشو میگه من میگم فلان فلان شده) می گیم چرا؟ میگه این مرتیکه الد... (که بیچاره خیلی هم آدم خوبیه) نوکر منه! من و اثال من داریم بهش حقوق میدیم- چرا وقتی خانمم بهش میگه سی کیلو باقالی برام پاک کن نمی کنه؟! بیخود هم همه تون جز من ازش راضی هستن! اصلاْ اگه بقیه تون موافقت نکنین که این از اینجا بره من پدر همه تون رو در میارم! یه فحش هایی هم میده که تو چاله میدون هم شنیده نشده! تو رو خدا شما اگه جای ماها بودین چکار می کردین؟! به قول پژمان مگه میشه با همچین لات و لوت هایی دهن به دهن شد؟ هی مجبوریم ساکت نگاهش کنیم و البته به هیچ عنوان هم زیر بار این که سرایدار عوض بشه نریم. آی از این آدم بدم میاد... تازه خبر ندارین که جدیداْ آقا تصمیم گرفتن برای ادب کردن اهالی ساختمان! دیگه شارژشون رو پرداخت نکنن!!! خدا واسه آدم های خسیس خوب بهانه می تراشه ها