Jan 25, 2007

Crisis

ماني چند روزه حالش زياد خوب نيست- ميترا هم تاندون دستش پاره شده اونم در حالي كه شوهرش براي بيماري قلبي مجبور شده بره كانادا تا چك آپ بشه و در همين گير و دار پدر شوهرش هم قلبش ناراحت شده و تازه علاوه بر همه اينها خاله ام حال زياد خوبي - از نظر عمومي - نداره! و بچه لك لك هم بايد برگرده شمال سر كلاس هاي دانشگاهش ! مامان اگه زنده بود اين جور مواقع مي گفت: يكي مرد و يكي مردار گشته يكي به غضب خدا گرفتار گشته! خلاصه فعلا خانواده خاله ام دوران مصائب مسيح رو مي گذرونند
------------------------
تو يكي از وبلاگهاي قبليم گفته بودم كه يه همسايه دكتر دارم كه خيلي مزاحم هستن و شارژ نميدن - ديشب ديدم خانمش فوت كرده. وقتي رفتم بهشون تسليت بگم خيلي دلم براي دختراش سوخت و عجيب ياد خودم و مرگ مامانم افتادم
-------------------------
به جهت اينكه ظرف چند ماه آينده به ايالات متحده مي سفريم و در آن بلاد نرخ دندان پزشكي مساوي با نرخ خون پدر صدام حسين كافر تكريتي است! از امروز - هفتم بهمن ماه - مراحل بي پايان دندان پزشكي - دهنت رو باز كن . بيشتر!- شروع شده. لطفا با بنده هم همدردي كنيد
------------------------
دوباره سلام! بعد از تقريبا ده سال با يكي از دائي هام كه آمريكاست حرف زدم و اون يكي هم برام ايميل زد

3 comments:

سبزينه said...

به شين:‌شرمنده اشتباهي كامنت تو كنسل كرده به جاي تائيد! ولي آره همون ها هستند

Anonymous said...

جهت همدردي با خانواده خاله سبزينه صلوات

Anonymous said...

دائي حسن برات ايميل زد؟؟