Feb 5, 2007

خاطرات

در مدتي كه داشتم وبلاگهاي قبلي رو ميخوندم و انتخاب ميكردم و به اين وبلاگ منتقل ميكردم متوجه شدم كه چقدر سبك نوشتنم فرق كرده. ديگه راستش زياد برام مهم نيست كسي از نوشته هام خوشش بياد يا نه و در فكر اطلاع رساني به مخاطب! هم نيستم. به هر دليل كه باشه فعلا اين وبلاگ برام نوعي دفتر خاطرات شده با اين فرق كه هم همه جا بهش دسترسي دارم و هم برام نوشتنش راحتتر از نوشتن دفتر خاطراته. نه تنها اين دوره از دوره هاي مهم زندگيمه و ثبتش اهميت داره بلكه با توجه به شناسنامه و احتمال آغاز آلزايمر بايد همه چيز رو بنويسم تا يادم بمونه! اين از آدمي مثل من كه به قول ماندانا مخش فقط حافظه است و نخودچي! بعيده
---
يكي از دندونهاي روت كانال شده ام روت كانال مجدد ميخواهد و تازه تنها راهش هم از طريق جراحيه چون اين وامونده ريشه اش كجه! پس مسلما روكش هم ميخواهد و لابد ميزنه تو گوش هفتصد- هشتصد هزار تومن! البته خوشبختانه غير از اين مورد ديگه بخش دندون پزشكي كاري ندارم! خواهر گرامي تصميم داره نوت بوكش رو به من كادو بده و براي خودش يكي ديگه بخره كه بايد برم كامپيوتر پايتخت سوال كنم ببينم امكان افزايش هارد- بصورت جانبي- رو داره يا نه و لابد اونجا هم مقاديري پياده ام
---
كتابها رو مرتب و قيمت گذاري كردم اما هنوز ليستش رو آماده نكردم. راستش خيلي تنبليم مياد! اون دسته اي رو هم كه دلم نمياد بفروشم جدا كردم. فعلا ميره تو انباري بابا جان تا بعد
---
امروز عصر - دوشنبه- من و پريسا سخت انتلكتوئل شديم و تشريف برديم كافه نادري! تو كوچه رفاهي قدم زديم - و جاي بعضي ها كه محل كارشون در عنفوان جواني كوچه بلژيك بود را خالي كرديم!- و از پيراشكي خسروي بازديد كرديم! جاي همه خالي
---
پ. ن: خاله ماني عزيز از آشنايت سوال كن اگه بخواهد هارد سي گيگابايتي رو با هشتاد عوض كنه و رم رو به يك گيگ افزايش بده - چون پايتخت گفتن امكان پذيره- چقدر ميگيره؟ اينا گفتن رو هم دويست هزار تومن!!! ترسناكه
---

1 comments:

Anonymous said...

بابا تقريبا تمام اين وبلاگها دفتر خاطراتند آدم گاهي خجالت ميكشه بخوندشون انگار داري در مسائل خصوصي مردم سرك ميكشي البته در عصر ارتباطات خدا را شكر كم مونده توالتها را هم؛اپن؛ كنند! تا همه روبروي هم رفع حاجت نمايند! اگر از اين كارهاي هاردي داشتي به من بگو مجتمع نرو كه طلا داغ ميشوي