Feb 3, 2008

I hate it

باز داره برف مياد! اي خدا! امسال چرا اينطوري شد؟ الكي ذوق كرده بودم ميرم از شر اين مملكت برفو راحت ميشم ها! اه! من از برف و سرما و زمستون بدم ميادددددد.
يك كامنت واسه نيكو گذاشتم كه خيلي راست بود. از وقتي بچه ها رو ديدم و مي شناسم و باهاشون تماس دارم ديگه وبلاگ نويسي ام نمياد. انگار داشتم براي يك عده غريبه مي نوشتم و حالا كه آشنا هستن و خيلي چيزها از زندگي ام ميدونن ديگه نوشتن نداره كه.
اگه خدا بخواهد و بالاخره بعد از اين همه وقت جور بشه عيد با خاله ماني جون جونم ميرم سفر. دعا كنين درست بشه...

0 comments: